گله ناسیونالیسم چپ از ناسیونالیسم راست
در حاشیه مواضع ابراهیم علیزاده در مورد جنگ کومه له و حزب دمکرات
آذر ماجدی

تحلیل و موضعگیری در قبال جنگ میان حزب دمکرات و کومه له به کاغذ تورنسل تشخیص ناسیونالیسم کرد تبدیل شده است. این جنگ جایگاه مهمی در سیر مبارزه طبقاتی در کردستان دارد. یک لحظه مهم در این روند است. لحظه ای است که بورژوازی کردستان به نمایندگی حزب دمکرات هراسان از رشد و نفوذ طبقه کارگر در کردستان، که در آن مقطع توسط کومه له نمایندگی می شد، دست به یک جنگ خونین زد. ده ها نفر از جوانان کمونیست و زحمتکش را به خاک و خون کشید. این جنگ طبقاتی نه تنها موجب تقویت سیاسی و ارتقاء نفوذ حزب دمکرات نشد، بلکه موجب کاهش نفوذ این حزب در منطقه و تضعیف انسجام سیاسی آن شد. بحران درون این حزب شدت گرفت و عملا به انشعابی درون این حزب انجامید. این جنگ اگر یک پیروز مسلم نظامی نداشت، اما به شکست اهداف سیاسی – ایدئولوژیک حزب دمکرات منجر شد.

در حین جنگ درون رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران یک تبیین واحد از این جنگ وجود نداشت. "هژمونی بر جنبش انقلابی کردستان" رادیکالترین و چپ ترین تبیینی بود که از جانب بخشی از رهبری کومه له در متون داخلی ارائه می شد. اما کلیه تبیین های علنی و رسمی این حزب بر صفبندی طبقاتی بورژوازی و پرولتاریا تاکید داشتند. و این جنگ را تلاشی از جانب بورژوازی کردستان برای عقب نشاندن طبقه کارگر و حزب کمونیست آن ارزیابی می کردند.

از زمان جدایی کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب کمونیست کارگری، جنگ حزب دمکرات و کومه له بعنوان یکی از تبلیغات ضد کمونیستی ناسیونالیسم کرد مورد استفاده مکرر قرار گرفته است. در روز روشن منصور حکمت را مسبب سرگیری این جنگ نامیده اند. این خزعبلات ناسیونالیستی و ضدکمونیستی از جانب حزب دمکرات تا جریانات قوم پرست باندهای متعدد زحمتکشان، که در زمان این جنگ در رهبری کومه له شرکت داشتند، اشاعه می یابد. رهبری فعلی کومه له هیچگاه رسما به این موضع بشدت ارتجاعی و ناسیونالیستی پاسخ نداده است. البته اسناد کتبی و شفاهی بسیاری از آن دوره موجود است که پوچی و دروغ پراکنی ارتجاعی این شایعات را برملا می کند.

همین واقعیت که این واقعه این چنین بحث و نظر داغ را هنوز پس از بیش از بیست سال موجد می شود، خود گواه مهمی بر اهمیت جایگاه این رویداد در مبارزه طبقاتی در کردستان است. یکی از مهمترین اسناد در این رابطه قطعنامه مصوب کنگره ششم کومه له است. این قطعنامه توسط منصور حکمت تبیین شده و در کنگره به تصویب رسیده است*. منصور حکمت در همین زمان طرح "آتش بس یکجانبه" را در مقابل بخشی از رهبری کومه له که خواهان ادامه جنگ تا شکست کامل نظامی حزب دمکرات بودند، مطرح کرد.

"جنگ، جنگ تا پیروزی!" شعار این دسته بود. این همان گرایش ناسیونالیستی بود که جنگ را برای تامین "هژمونی در جنبش انقلابی کردستان" ضروری می دید؛ گرایشی که کیش اسلحه را درون کومه له نمایندگی می کرد. از قضا افراد اصلی این گرایش اکنون در رهبری دو باند منشعب شده زحمتکشان قرار دارند. دو سه نفری از رهبری وقت کومه له با پیشنهاد "آتش بس یکجانبه" مخالف بودند که در هنگام رای گیری، رای ممتنع دادند، از جمله عبدالله مهتدی، اما اکثریت قریب باتفاق رهبری وقت، رسما و علنا از این قطعنامه حمایت و دفاع کردند.

اخیرا بدنبال انتشار کتابی از عبدالله مهتدی که ضمن تحریف واقعیات آن دوره، حزب دمکرات را مسبب جنگ نامیده است، حزب دمکرات حملات ضد کمونیستی خویش را تکرار کرده است. این موضع به مباحث بسیاری درون جنبش چپ و ناسیونالیسم کرد دامن زده است. ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومه له، در مصاحبه ای با نشریه جهان امروز شماره ۲۶۴ در این مورد مواضعی ابراز کرده است که هیچگونه خوانایی با قطعنامه فوق الذکر ندارد؛ قطعنامه ای که خود ایشان در آن مقطع از مدافعین پرو پا قرص آن بود و هنوز در زمره مواضع و اسناد رسمی این حزب محسوب می شود زیرا کومه له هیچگاه آنرا رسما پس نگرفته است. موضع و تبیین ابراهیم علیزاده در این گفتگو مبتنی بر دیدگاه ناسیونالیسم چپ کرد است. چنین تبیینی در مقطع جنگ مورد نقد کمونیسم کارگری، منصور حکمت و خود ایشان قرار داشت.

این قطعنامه از جنگ حزب دمکرات و کومه له چه تبیینی بدست می دهد؟ پس از ارائه یک تحلیل طبقاتی از رشد جامعه کردستان، معرفی حزب دمکرات بعنوان حزبی که برای سالهای طولانی "نماينده اصلى جريان ناسيوناليستى در کردستان ايران بوده است. اين حزب از لحاظ تعلق طبقاتى حزب بورژوازى و از لحاظ آرمان اجتماعى خودمختارى طلب است." قطعنامه موقعیت کومه له را این چنین تبیین می کند: "کومه‌له با مبارزه براى کسب مطالبات رفاهى و اقتصادى کارگران و اقشار زحمتکش جامعه، مقابله با خرافات و عقب ماندگى‌هاى سنتى، پشتيبانى از مبارزه انقلابى زحمتکشان روستا، مبارزه عليه ستم کشى زنان و با تکيه بر آگاهگرى و بيدار ساختن توده‌هاى وسيع پايه نفوذ خود را وسيعا گسترش داده است." سپس قطعنامه تبیین کمونیستی – طبقاتی از جنگ حزب دمکرات و کومه له ارائه می دهد:   

"٤- در پاسخ به اين سير نزولى و اين بحران و سردرگمى سياسى است که حزب دمکرات به آخرين حربه خود در مقابله با کومه‌له، يعنى بکار بردن نيروى نظامى، در ابعاد سراسرى دست ميبرد. جنگ با کومه‌له براى حزب دمکرات در ادامه سياست هميشگى اين حزب در سنگ اندازى بر سر راه رشد آگاهى و سازمانيابى طبقاتى کارگران و آشنا شدن توده‌هاى زحمتکش به حقوق پايه‌اى خويش بود. حزب دمکرات که قادر نبود به طرق سياسى از رشد و گسترش آلترناتيو کارگرى و کمونيستى در ميان توده‌ها جلوگيرى کند، تلاش نمود تا به زور جنگ و از راههاى قهرآميز آن را متوقف سازد و موقعيت از دست رفته خود را به نيروى اسلحه اعاده نمايد."
"سياست کومه‌له در اين جنگ دفاع از تشکل مستقل پرولترى در کردستان و تضمين و تثبيت دستآوردهاى سياسى و اجتماعى جريان کمونيستى بود. براى کومه‌له پيروزى در اين جنگ بمعناى خنثى شدن سياست ضد انقلابى حزب دمکرات و کنار زدن موانعى بود که حزب بورژوازى بر سر راه آگاهگرى و سازمانيابى کارگران و زحمتکشان و گسترش فعاليت کمونيستى قرار ميداد." (قطعنامه مصوب کنگره ششم کومه‌له درباره ارزيابى از موقعيت حزب دمکرات و شيوه برخورد ما به آن، اردیبهشت 1367.)
عقب نشینی به سنگر ناسیونالیسم کرد
حال نگاهی به تبیین امروز ابراهیم علیزاده از این جنگ بیاندازیم:
"محتوای واقعی جنگ کومه له و دموکرات بر سر دموکراسی بود. شما اگر به نشریات و مباحثات درونی ما در آن دوره که اکنون دیگر همه علنی شده اند، مراجعه کنید، خواهید دید که اختلافاتی بر سر تبیین این جنگ وجود داشت اما تبیین رهبری آن هنگام کومه له را از ماهیت این جنگ و از راه های ختم آن خواهید یافت."

بسیار خوب. به مقوله ارزیابی "محتوای واقعی جنگ" بر "سر دموکراسی" پایین تر خواهیم پرداخت. آنچه که در اینجا مطرح است، ارجاع ایشان به مباحث آن دوره کومه له است. مساله ای اینجا مطرح می شود، مساله ای که ایشان از پرداختن به آن اجتناب می کند، ناخوانی موضع کنونی ایشان با مباحث آن دوره است. ایشان این عدم خوانایی را چگونه توضیح می دهد؟ اگر دیگر آن تحلیل را قبول ندارد، چرا آنرا رسما اعلام و رد نمی کند؟ اگر هنوز آن تبیین را معتبر می داند، تناقض آن با ارزیابی فعلی را چگونه توضیح می دهد؟

ارجاع به مباحث آن دوره، حاکمیت و پذیرش ارزیابی و تحلیلی کاملا متفاوت از ارزیابی مختصر کنونی ایشان را نشان می دهد. قطعنامه کنگره ششم کومه له معتبر ترین و رسمی ترین موضع کومه له در مقطع جنگ است. مباحثات داخلی آن دوره نیز نشان می دهد که علیرغم وجود تبیین های مختلف، ناسیونالیستی – پوپولیستی از یک سو و کمونیستی- مارکسیستی از سوی دیگر، این تبیین کمونیستی – مارکسیستی بود که توسط رهبری وقت پذیرفته شد و در مواضع علنی کومه له انعکاس یافت.

ابراهیم علیزاده در مورد مساله ای چنین مهم که یک نقطه عطف مهم در تاریخ مبارزه طبقاتی در کردستان است، فقط چند کلمه می گوید و خواننده را به اسناد وقت ارجاع می دهد. آیا ایشان دارد گریبان خود را از موضعگیری روشن و شفاف باز می کند؟ آیا از درگیری نظامی دیگری در هراس است و دارد تنش زدایی می کند؟ دلیل اصلی در تشخیص ماهیت شیوه برخورد ایشان تفاوتی ندارد. اینگونه برخورد که خصلت نمای ابراهیم علیزاده در طول سی سال فعالیت در رهبری کومه له است، تلاش برای مه آلود کردن تمایزات و تفاوت ها، تلاش برای بازی کردن در شکاف های منطقه، در جنبش ناسیونالیستی در کردستان که با نام لوکس "دیپلماسی" معروف شده، بمنظور حفظ موجودیت یک سازمانی بنام کومه له، صرفنظر از ماهیت سیاست ها و ایدئولوژی این پدیده است. این شیوه برخورد ریشه در گرایش پوپولیستی "همه با هم" و تقدس تشکیلات و نظامی گری ناسیونالیسم چپ کرد دارد. همان گرایشی که در جدال کمونیسم کارگری در حزب کمونیست ایران به گرایش سانتر لقب گرفت. 

انحصار طلبی

ابراهیم علیزاده در مورد علت جنگ و انگیزه حزب دمکرات برای آغاز آن چه می گوید؟ "هیچ گروه سیاسی چپ کردستانی و ایرانی را بخاطر نمی آورم که از جانب حزب دموکرات مورد حمله مسلحانه قرار نگرفته باشد. حزب دموکرات یک جریان انحصار طلب بود . .. شرط حزب دموکرات برای ختم جنگ با کومه له این بود که کومله بایستی رسما اعلام کند که حزب دموکرات رهبر انقلابی جنبش مردم کردستان است."

ابراهیم علیزاده علت جنگ را "انحصارطلبی" حزب دمکرات اعلام می کند. کمی به این مقوله دقیق شویم. انحصارطلبی در مبارزه سیاسی به چه معنا است؟ آیا در مبارزه طبقاتی میان طبقه کارگر و بورژوازی سخنی از انحصارطلبی می تواند باشد؟ آیا انحصارطلبی در میان دو کمپ متخاصم معنایی دارد؟ پاسخ به این دو سوال یک "نه" محکم است. انحصارطلبی حتی اگر در مبارزه سیاسی معنایی
داشته باشد، صرفا در میان یک جنبش معین و یک کمپ واحد می تواند مطرح باشد. درون کمپ بورژوازی دو نیروی متفاوت می توانند از انحصار طلبی بگویند. کما اینکه درون رژیم اسلامی، جناح اصلاح طلبان حکومتی از انحصارطلبی جناح هار حاکم می نالد. (البته حتی اینها نیز مورد نقد قرار می گیرند، زیرا از ارائه یک تحلیل مشخص که افشاء کننده مقاصد و نیات هر دو جناح است، عامدانه سرباز می زنند.)

انحصار طلبی مناسباتی است درون یک جنبش معین، یک طبقه معین، یک کمپ معین. انحصار طلبی به این مقوله اشاره دارد که در تحلیل نهایی این دو کمپ دارای یک هدف و یک نقطه عزیمت واحد هستند. اما یکی می کوشد طرف دیگر را، یعنی رقیب را از میدان بدر کند. حال آنکه در میان دو طبقه متخاصم این مقوله هیچگونه جایگاهی ندارد، اصلا نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد. در یک مبارزه طبقاتی که بر اساس اهداف کاملا متضاد و نقطه عزیمت هایی کاملا متناقض شکل می گیرد، انحصارطلبی یک طرف چه معنای معین سیاسی – ایدئولوژیک می تواند داشته باشد؟ لذا اگر یک رهبر سیاسی، جریان دیگر سیاسی را به انحصارطلبی متهم می کند، تنها معنایی که می توان از آن مستفاد کرد، هم جنبش بودن و هم هدف بودن این دو جریان با یکدیگر است. اختلافات این دو جریان که به جنگ نظامی هم کشیده شده نه بر سر متفاوت بودن اهداف و جنبش هایشان، بلکه بر سر تاکتیک های معین و رقابت بر سر قدرت درون یک جنبش واحد است.

از این تبیین ابراهیم علیزاده هیچ نتیجه دیگری نمی توان گرفت، بجز آنکه از نظر ایشان کومه له و حزب دمکرات به یک جنبش متعلق اند و اهداف سیاسی شان در تحلیل نهایی مشترک است. و این جنبش همانا جنبشی است که نزد ناسیونالیسم کرد "جنبش انقلابی کردستان" نامیده می شود. از این رو مطالبه حزب دمکرات از کومه له که آنرا بعنوان "رهبر انقلابی جنبش مردم کردستان" برسمیت بشناسد، از نظر نگرش و تحلیل در همان چهارچوب تحلیل ابراهیم علیزاده و رهبری کنونی کومه له قرار می گیرد. "آيا اين مترادف با اين نيست که ما از  دو نيرو،  در يک جنبش  سخن بگوئيم، و آيا اين همان چيزى نيست که حدکا بعنوان پيش‌شرط آتش‌بس و صلح طرح مى‌کند و ما، صد البته درست، حاضر نيستيم بپذيريم؟" (منصور حکمت، جمعبندى از بحث ارزيابى ٥ ماه جنگ ما و حزب دمکرات، ٢٧ مرداد ١٣٦٤- یک سند داخلی از آرشیو منصور حکمت نزد بنیاد منصور حکمت.)

سوال دیگری در این رابطه مطرح می شود: باید از ابراهیم علیزاده پرسید که اگر حزب دمکرات "انحصارطلب نبود" شما دیگر مشکلی با این حزب نداشتید؟ می توانستید کنار هم مسالمت آمیز زندگی و فعالیت کنید؟ در این صورت دموکراسی در کردستان برقرار می شد؟ در این گفتگو تنها نقدی که نسبت به حزب دمکرات کردستان طرح شده، "انحصارطلبی" این حزب است که منجر به اسلحه کشیدن این حزب به کلیه جریانات چپ و کمونیست کشتن تعدادی انسان، ده ها جوان چپ، کمونیست و زحمتکش شده است. آیا این "کم فروشی" به علاقمندان تاریخ مبارزه طبقاتی در کردستان نیست؟

حتی زمانی که ایشان توضیحات را فراتر می برد و به تبلیغات کومه له اشاره می کند، باز مقوله اختلاف طبقاتی و تعلق به دو جنبش اساسا متفاوت مسکوت می ماند. صرفا تصویر یک سازمان قلدر و "انحصارطلب" از حزب دمکرات ارائه می شود:

"حزب دموکرات بارها ابتدا در ملاقات های رسمی و بعدها بطور علنی هم همواره تاکید می کرد که تبلیغات گروه های سیاسی و بویژه تبلیغات کومه له بر علیه حزب دموکرات را تحمل نخواهد کرد. محتوای این تبلیغات هم که حزب دموکرات آنرا تحمل نمی کرد در واقع چبزی جز روشنگری در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی که مستقیما به سرنوشت مردم کردستان مربوط می شدند نبود."

در اشاره به خشم حزب دمکرات از تبلیغات کومه له نیز هیچ اشاره ای به اختلاف طبقاتی میان این دو حزب و این واقعیت که تبلیغات کومه له عمدتا حزب دمکرات را بعنوان حزب بورژوازی کرد افشاء می کرد و مقاصد و اهداف عقب مانده آنرا که در بند نگاه داشتن توده ها در تعصبات و خرافات ناسیونالیستی را از جانب این حزب ضروری می کرد، برملا می ساخت. این فعالیت تبلیغاتی و سیاسی عملا موجب کاهش نفوذ سیاسی حزب دمکرات در میان کارگران و زحمتکشان و زنان در کردستان شده بود.

مسکوت گذاشتن محتوا و اهداف آن مقطعی تبلیغات کومه له که خشم حزب دمکرات را برانگیخته بود و اشاره به اینکه جنگ ما بر سر "دموکراسی" بود، تلاشی است مشابه تلاش آن مقطع حزب دمکرات. تلاشی است برای ایجاد سازش طبقاتی در کردستان و حاکم کردن ایدئولوژی ناسیونالیستی بر مبارزات توده های مردم، این عمل بمعنای خاک پاشیدن در چشمان طبقه کارگر و توده های زحمتکش در کردستان است. تلاشی برای به عقب کشیدن عقربه ساعت به زمانی که "جنبش انقلابی خلق کرد" ورد زبان کلیه جریانات پوپولیستی در کردستان و ایران بود.

ناسیونالیسم ویروسی است که اگر با آن مقابله نشود کل جامعه را مسموم می کند. مبارزه با ناسیونالیسم از هر نوع، یکی از مصاف های اصلی جنبش کمونیسم کارگری بوده، هست و خواهد بود. حزب اتحاد کمونیسم کارگری وظیفه خود می داند که تاریخ را از دیدگاه طبقاتی و کمونیستی کارگری برای جامعه تبیین کند. اینکه امروز با کمی اختلاف دو نیروی درگیر در جنگ در چهارچوب یک جنبش واحد از محتوای جنگ حرف می زنند، بیانگر حاکمیت دیدگاه ناسیونالیستی، حال چپ، در سازمان کومه له است. این تحول با خروج گرایش کمونیسم کارگری از کومه له و حزب کمونیست ایران در بیست سال پیش انجام گرفت. ارزیابی ارائه شده مهر تائید دیگری بر این تحول است.

* بمنظور در جریان قرار دادن کلیه خوانندگان و علاقمندان به واقعیت وجودی این جنگ و تبیین و تحلیل ارائه شده توسط کمونیسم کارگری در آن مقطع، تحلیلی که کلیه رهبری کومه له رسما و علنا خود را در آن سهیم می دانستند، این قطعنامه را در این شماره نشریه منتشر می کنیم. سردبیر.