کومه له و تلاقی گرایش های سیاسی و اجتماعی
یک خصلت پایه ای و همیشگی
آذر ماجدی

طی دهه اخیر چند انشعاب در حزب کمونیست ایران یا در معنای واقعی کلمه کومه له بسوی ناسیونالیسم کرد رخ داده است. بعلاوه، جریانات کوچک تر و انفرادی با تمایل به کمونیسم کارگری از این حزب جدا شده اند. (نمونه اخیر آن تحت عنوان منتقدین کمونیست به رهبری حزب نقد کردند و اکنون از حزب اخراج شده اند.) انشعابی که به تشکیل سازمان زحمتکشان انجامید، بالاخره، به گرایش همیشه موجود درون کومه له و سپس حزب کمونیست ایران، گرایش ناسیونالیسم کرد، در یک شرایط مناسب سیاسی – اجتماعی تعین تشکیلاتی بخشید.
 
این انشعاب عملا به شکل گیری یک جریان باند سیاهی ناسیونالیست قومپرست و از جنس کنترا موجودیت سازمانی و علنی بخشید؛ جریانی که در پلنوم هایشان در کردستان عراق، تحت حاکمیت ناسیونالیست های کرد، بروی هم اسلحه می کشند و پاسخ مخالفینشان را حتی نه با سلاح اخراج، بلکه با سلاح گرم و آتشین گلوله می دهند؛ جریانی که در اروپا و آمریکا با کراوات حضور می یابد و خود را سوسیال دموکرات می نامد و در کردستان بر سر بلند کردن پول های دولت بوش با هم جنگ نظامی می کنند .

مهر تائید تاریخ
وقتی منصور حکمت پس از کنگره دوم حزب کمونیست ایران از وجود گرایشات مختلف درون حزب صحبت می کرد، رهبری حزب در مقابل این بحث سکوت می کرد ولی گرایش مرکز و راست ناسیونالیستی درون محافل خود، او را به خیال پردازی متهم می کردند یا حتی او را "دیوانه" خطاب می کردند*. اما اگر در آن مقطع و حتی پس از جدایی منصور حکمت و گرایش کمونیسم کارگری از این حزب در سال 1991، این تحلیل و تز منصور حکمت با ناباوری از جانب این جریانات روبرو می شد، اکنون اتفاقات ده سال اخیر تاکیدی محکم بر این واقعیت گذاشته است.

منصور حکمت بار دیگر در سمینار انجمن مارکس لندن، در 24 مارس 2001، تحت عنوان "بحران و انشعاب در کومه له"** بر این تحلیل صحه می گذارد. او می گوید که از پیش از تشکیل حزب کمونیست ایران این سه گرایش، کمونیسم کارگری، گرایش مرکز تشکیلات داری و ناسیونالیسم کرد در کومه له وجود داشته است. گرایش ناسیونالیسم کرد در آن مقطع با تشکیل حزب کمونیست مخالف بود، اما حرفش را نه به شکل مبحثی منسجم و تدوین شده، بلکه در محافل و از طریق سم پاشی علیه کمونیسم و "فارس ها" و ترور شخصیت به پیش می برد. خطی که در کنگره سوم کومه له علنا توسط شیخ عزالدین حسینی و جلال طالبانی نمایندگی می شد .

گرایش مرکز یا تشکیلات داری که "آن روی سکه نداشتن استراتژی طبقاتی است" پیش از تشکیل حزب کمونیست، تشکیل حزب را راهی برای حفظ تشکیلات و تداوم مبارزه "پیشمرگایتی" پس از یکی از خونین ترین سرکوب های قرن بیستم، پس از سرکوب های سی خرداد 60 می دید+. این سه گرایش برای مدتی کوتاه پس از تشکیل حزب با هم همزیستی مسالمت آمیز داشتند. پس از کنگره دوم این سوال اساسی که حزب باید چه کند؟ و محتوای فعالیت کمونیستی چیست؟ توسط منصور حکمت در تشکیلات طرح شد. در فاصله کنگره دوم و سوم حزب یعنی از بهار 1986 تا زمستان 1989 تنشی که در میان گرایشات مختلف تشدید شده بود عملا سر باز کرد.

منصور حکمت در گزارش به کنگره سوم به رویدادهای مهم بین المللی و تاثیرات آن بر جنبش کمونیستی بین المللی پرداخت. وی گفت: "بحث کمونیسم کارگری نوعی انتخاب را در مقابل ما قرار داد. انتخابی میان کمونیست بودن، امر انقلاب کارگری را به پیش بردن و یا علی العموم رادیکال بودن و در حیطه رادیکالیسم غیرپرولتری محبوس ماندن." این گزارش بر تغییر شرایط جهانی و موقعیت کمونیسم و بر مبرمیت انتخاب کمونیسم کارگری تاکید دارد.
 
منصور حکمت در حاشیه این گزارش در کنگره سوم یک سخنرانی ایراد می کند. در همان ابتدای این سخنرانی به بی آیندگی، پاسیفیسم و بی افقی خط مرکز تشکیلات داری اشاره می کند: "دیروز در حاشیه جلسات از یکی از رفقا پرسیدم که آیا در این مبحث، که البته عنوان پر طمطراقی هم دارد، دخالتی می کنی؟ به شوخی گفت که بهتر است فعلا "قاچ زین را بچسبم." و بحثی که من دارم اینست که به حکم شرایط عینی که بیرون، در دنیا، در جریان است بدون توجه به این بحث قاچ زینی دست کسی باقی نمی ماند که بچسبد." (منصور حکمت، مجموعه آثار، جلد ششم، ص 205)

جدایی منصور حکمت و بدنبال آن بسیاری از کادرها و اعضای حزب و کومه له و پیوستن آنها به حزب کمونیست کارگری، تنش گرایشات را در کومه له از بین نبرد. کل این جریان یک خط نفرت علیه کمونیسم کارگری و منصور حکمت را در حزب پی گرفت. از بین بردن آثار و کتاب های منصور حکمت و عملا ممنوعیت مطالعه آنها در اردوگاه کومه له، یک واقعیت شناخته شده و معرفه است. واقعیتی که بعضا با "کتاب سوزان" توصیف شده است.
 
معضلی که حزب کمونیست ایران پس از جدایی کمونیسم کارگری و  پس از جدایی یک رهبر اصلی و متفکر اصلی حزب، به آن دچار شده بود، گریبان این حزب را خلاص نمی کرد. یک جریان بی افق و بدون استراتژی طبقاتی قادر به رشد و ادامه حیات نبود. لذا خط چپ ستیزی و ترور شخصیت ناسیونالیسم کرد که از زمان جدایی کمونیسم کارگری کوشیده بود حرف های پیش پا افتاده تکراری اقتصاد نوشین و "تاریخ مختصر" را بنام خود و در تقابل با مباحث تئوریک منصور حکمت بقلم کشد تا باین ترتیب بتواند روی عکس و جایگاه منصور حکمت خط بکشد، تداوم خود را در تعین تشکیلاتی بخشیدن بخود یافت. بویژه آنکه شرایط عینی و سیاسی – اجتماعی را برای این امر مناسب تشخیص داد. رشد و گسترش قابل توجه نفوذ حزب کمونیست کارگری در جامعه یکی از فاکتورهای مهم در شکل گیری این روند بود .

باند زحمتکشان در زمان جدایی بر "پاسیفیسم" کومه له تاکید کرد. عبدالله مهتدی گفت که در این ده سال پاسیو شده ایم و هیچ فعالیتی نکردیم. روشن است که این پاسیفیسم نتیجه اجتناب ناپذیر سیاست و خط تشکیلات داری و "چسبیدن به قاچ زین" است. بی افقی تشکیلاتی و بی عملی این خط مرکز مورد نقد منصور حکمت نیز بود. منصور حکمت و کمونیسم کارگری از موضع چپ این خط را نقد کرد و سپس جریان خود را متشکل کرد و سازمان بخشید. گرایش ناسیونالیسم کرد، ده سال پس از جدایی کمونیسم کارگری، از موضعی راست به این پاسیفیسم و بی عملی نقد کرد و جدا شد تا قطب راست و ناسیونالیستی خود را تعین و سازمان بخشی کند .

"چسبیدن قاچ زین "
کومه له، بطور عمومی، هنوز در همین شرایط قرار دارد. خط حاکم بر آن یک رادیکالیسم صوری و در بهترین حالت ناسیونالیسم چپ در جامعه را نمایندگی می کند. تشکیلات داری، یعنی فقدان یک استراتژی طبقاتی، کماکان سیاست اصلی رهبری این حزب است. تنش راست و مرکز همچنان در این حزب موجود است و هر از چند گاهی این تنش به اوج می رسد و به جدایی می انجامد. دو گرایش عمده درون کومه له گرایش مرکز و راست ناسیونالیستی است. پس از انشعاب باند زحمتکشان، که اکنون به دو جریان باند سیاسی تبدیل شده اند، یک فراکسیون بزرگ از کادرهای قدیمی کومه له با تمایلات ناسیونالیستی شکل گرفت، که کومه له آنها را از حزب اخراج کرد.
 
در شرایط کنونی، در اوضاع ملتهب سیاسی که شرایطی مساعد برای روی آوری جوانان به چپ و کمونیسم و تشدید قطب بندی چپ و راست در جامعه است و با در نظر گرفتن ضرباتی که جنبش کمونیسم کارگری در سالهای اخیر متحمل شده است، برخی از این نیروی جوان به حزب کمونیست روی آور شده است. از آنجا که کومه له نامی معتبر در کردستان است، و از آنجا که نام کمونیست بر خود دارد، همواره این پتانسیل را دارد که محل جلب و جذب جوانان کمونیست باشد. بویژه، در شرایط کنونی که پس از مرگ منصور حکمت، حزب کمونیست کارگری دچار انشعابات شده و خط راست و پوپولیسم بر دو حزبی که تحت نام کمونیست کارگری و حکمتیست فعالیت می کنند، حاکم شده است، حزب کمونیست ایران بعنوان یک آلترناتیو در مقابل برخی کمونیست های جوان و حتی کمونیست های قدیمی قد علم کرده است. نام منصور حکمت بعنوان یکی از بنیان گذاران این حزب و فرموله کننده برنامه و سیاست های این حزب در ده سال اول حیاتش، بسیاری را متقاعد می کند که قادر خواهند بود به این حزب بپوندند و خط کمونیستی را در مقابل گرایش ناسیونالیستی در این حزب تقویت و فائق نمایند. اما این یک توهم بیش نیست .

رهبری کومه له هنوز سیاست تشکیلات داری و چسبیدن به قاچ زین را دنبال می کند. کماکان بدون افق و استراتژی طبقاتی، بی حرف و خاموش، به حیات خود درون "خانواده چپ" ادامه می دهد.  انشعابات و جدایی های اخیر پایان داستان نیست. کومه له محل تولید و باز تولید این گرایشات سیاسی هست و باقی خواهد ماند. اخراج مخالفین خط حاکم تشکیلات داری، پاسخگوی این تناقضات و تنش های درونی نیست .

مساله اینجاست که آن کمونیست هایی که با اتکاء به حیات اولیه کومه له و حزب کمونیست ایران پیش از جدایی کمونیسم کارگری از آن و با امید احیاء کمونیسم کارگری در این حزب به آن می پیوندند و یا به آن نزدیک می شوند، دچار یک توهم و سردرگمی هستند. حیات کمونیستی و باشکوه ده ساله اول این حزب به تاریخ متعلق است. با دست انداختن به یک نوستالژی نمی توان آن واقعیت را احیاء کرد. بدون تردید، واقعیات ناگوار پس از مرگ منصور حکمت و انشعابات درون حزب کمونیست کارگری و دلسردی که پس از آن در جنبش کمونیسم کارگری اشاعه یافت، نقشی اساسی در این توهم و سردرگمی و تلاش برای زنده نگاه داشتن این نوستالژی دارد .

این شرایط سخت و ناگوار است. اما مبارزه طبقاتی را نمی توان بر افسردگی، دریغ و پشیمانی و یا نوستالژی بنا گذاشت. باید کوشید خط کمونیسم کارگری منصور حکمت را با قاطعیت پی گرفت. باید پرچم این کمونیسم را برافراشته کرد. بویژه در شرایط مبارزه سیاسی در ایران امروز این امر از مبرمیت و ضرورت بسیاری برخوردار است. این تلاشی است که حزب اتحاد کمونیسم کارگری پی گرفته است. این پرچمی است که حزب اتحاد کمونیسم کارگری برافراشته است. ما تمام این کمونیست ها را به پیوستن به حزب اتحاد کمونیسم کارگری فرا می خوانیم. بیایید تا با هم برای سازماندهی یک انقلاب کارگری در ایران و تحقق برنامه یک دنیای بهتر و ایجاد یک جامعه آزاد، برابر و مرفه، در کنار هم و دست در دست هم مبارزه کنیم.
 
به رفقایی که کوشیدند به گفته خود کمونیسم کارگری را در حزب کمونیست ایران زنده کنند و با اخراج پاسخ گرفتند و اکنون در پاسخ به اخراج به اساسنامه حزب متوسل شده اند، نکته ای را باید یادآور شد. این اساسنامه مربوط به همان دورانی است که اکنون جز خاطره ای در تاریخ بیش نیست. اساسنامه پاسخ نیست. دوران اصولی گری کمونیستی که به مخالف اجازه نقد می دهد و نقد را با نقد و بحث پاسخ می هد، در این حزب اکنون بیست سال است که سپری شده است. دوره ای که تشکیل فراکسیون در حزب آزاد بود، دوره ای که انسانیت کمونیستی++ بر تمام سیاست ها حاکم بود، گذشته است.
 
•        زمانی که مباحث کمونیسم کارگری در حزب کمونیست ایران داغ شده بود، عمر ایلخانی زاده در جلسه رهبری با کادرها در اردوگاه کومه له در کردستان، منصور حکمت را دیوانه خطاب کرد. اما همین فرد در پلنوم 16 این حرف را انکار کرد و نقد خود را به منصور حکمت و سیاست هایش پس گرفت. (نوارهای این پلنوم موجود است .)
•        ** نوارهای این سمینار در سایت منصور حکمت www.m-hekmat.com موجود است .
•        + یک نمونه برجسته و مدون این گرایش را در نامه عبدالله مهتدی به منصور حکمت پیش از تشکیل حزب می توان مشاهده کرد. نامه ای که در پایان دوران مناطق آزاد نوشته شده و به نامه شیرکو معروف شد. در این  نامه عبدالله مهتدی نظرات منصور حکمت را درباره تشکیل حزب نقد کرده بود. او بر این نکته تاکید گذارده بود که اگر حزب را تشکیل ندهیم نابود می شویم. باید حزب را تشکیل دهیم وگرنه نمی توانیم دوام بیاوریم .
++ منصور حکمت و گرایش کمونیسم کارگری با وجود آنکه اکثریت کادرها و رهبری را در دست داشت، ترجیح داد که بجای تشکیل کنگره 4 و تحکیم تشکیلاتی خود بر اساس اساسنامه و لاجرم تسویه راست، از حزب کمونیست جدا شود و حزب خود را بسازد. منصور حکمت حتی پس از اعلام جدایی از این حزب در راس حزب (با اتکاء به اتفاق آراء رهبری وقت حزب) باقی ماند و پروسه صلح آمیز و انسانی جدایی را رهبری کرد. تا زمانی که اطمینان حاصل نکرد که کلیه انسان های پناهنده به اردوگاه های کومه له، سالم به یک منطقه امن رسیده اند و همچنین کلیه پیشمرگان زخمی، کودکان و غیره به یک منطقه امن پناهنده شده اند، در راس حزب باقی ماند. بسیاری از انسان هایی که در آن مقطع در اردوگاه های کومه له یا در شهر سلیمانیه پناهنده بودند، هنوز، حتی باوجود آنکه برخی از آنها از نظر سیاسی – جنبشی متعلق به خط ناسیونالیستی هستند، اعلام می کنند که جان و زندگی شان را مدیون منصور حکمت هستند .
این را نقل کردیم تا بگوییم که این انسانیت کمونیستی و اصولی گری کمونیستی دیگر جایی در این حزب ندارد. نمونه آن اخراج اعضای منتقدی است که در اردوگاه کومه له زندگی و فعالیت می کنند و پس از اخراج در شرایط ناامن کردستان عراق، بدون هیچ حمایت امنیتی و مالی به حال خود رها می شوند .