نامه سرگشاده به کادرها و فعالین جنبش کمونیسم کارگری
وظائف ما در قبال تشتت و پراکندگی حاکم بر جنبش کمونیسم کارگری

 

رفقا!
بعنوان کادرهای جنبش کمونیسم کارگری که در تاریخ پرافتخار این جنبش همراه و تحت لیدر شیپ منصور حکمت نقش و سهم داشته ایم، ضروری است که نگاهی عمیق به شرایط اغتشاش و افتراق حاکم بر جنبش کمونیسم کارگری بیاندازیم و بطور جدی در پی یافتن راه حل هایی برای فائق آمدن به این شرایط باشیم. بعنوان کمونیست هایی که به ساختن یک دنیای بهتر برای میلیون ها انسان می اندیشیم و برای آن مبارزه کرده ایم، بعنوان کمونیست هایی که معتقدیم تنها راه نجات مردم ایران از این جهنم فقر و فلاکت و کشتار و اختناق رژیم اسلامی و ساختن جامعه ای که آزادی و برابری انسان ها را تامین کند، انقلابی با افق و تحت رهبری کمونیسم کارگری است، رها کردن شرایط به حال خود و یا غرق شدن در بی افقی امری بس غیرمسئولانه است.

مقایسه شرایط جنبش کمونیسم کارگری امروز با 5 سال پیش درس هایی بسیار مهم در بر دارد. نقش رهبری و تحزب بر مبنای اصول کمونیسم کارگری منصور حکمت برای کمونیسم کارگری امری تعیین کننده و حیاتی است. حزب کمونیست کارگری یک حزب محکم و اصولی در تارک جنبش کمونیسم کارگری بود که رادیکالیسم و خواست های عمیقا انسانی مردم را نمایندگی میکرد. بعنوان بزرگ ترین حزب چپ و میلیتانت ترین جریان اجتماعی علیه رژیم اسلامی، تاثیری بسزا بر فضای حاکم بر فعالیت های اپوزیسیون رژیم داشت. فضای فعالیت در خارج کشور در بسیاری موارد بدنبال فعالیت ها و سیاست های حزب تعیین میشد. سردمداران رژیم اسلامی جرئت حضور در خارج کشور را نداشتند. زمانی که خاتمی به آلمان میامد، دولت آلمان باید او را با هلیکوپتر نقل و انتقال میداد، چراکه کمونیست های کارگری منتظر ورود او بودند. در این میان جریانات چپ سنتی یا پشت رژیم سینه میزدند و یا در حاشیه مشغول فعالیت های بی سر و صدای خود بودند.

5 سال پیش حزب کمونیست کارگری منصور حکمت را از دست داد. خود وی تلاش های بسیاری در یکی دو سال آخر زندگی برای سر و سامان دادن به یک رهبری که بتواند حزب و وحدت آن را حفظ کند، انجام داد. اما متاسفانه حزب کمونیست کارگری بسیار سریع دستخوش اختلافات و انشقاق شد. تحلیل ها در مورد چگونگی جدایی و تفرقه در حزب کمونیست کارگری متفاوت است. درک و شناخت علل این جدایی و رسیدن به نتیجه ای نسبتا واحد قطعا در پروسه تفوق بر انشقاق موجود نقش مهمی دارد. اما علیرغم تحلیل های مختلف مساله اصلی تلاش برای یافتن راه های نزدیکی صفوف جنبش کمونیسم کارگری و پایان دادن به این وضعیت است.

ما نظر خود را در نشریاتمان اعلام کرده ایم و بطور دقیق تر در بولتن مباحثات کمونیسم کارگری مطرح خواهیم کرد. اینجا مختصرا به آن اشاره میکنیم. از نظر ما اولین حرکت در جهت این انشقاق تلاش بخشی از رهبری برای وارونه کردن پروسه رهبری جمعی بود که در پلنوم 14 توسط منصور حکمت پیشنهاد و در حزب تصویب و اتخاذ شده بود. اولین اختلافات و انشقاق حول مساله رهبری در حزب شکل گرفت. در متن این اختلاف، دیدگاه های سیاسی – تاکتیکی کاندیدهای اصلی پست لیدرشیپ، حزب را در گیج سری، اختلاف و انشقاق بیشتر فرو برد. صف بندی های اغراق شده ای در رهبری، بشکل دو جناح بدون پلاتفرم، شکل گرفت. این پروسه متاسفانه به انشعاب اوت 2004 بخشی از رهبری و کادرهای حزب از آن و تشکیل حزب حکمتیست منجر شد. فضای فرقه ای و تندی که بر مجادلات میان این دو بخش حاکم شد بزرگترین لطمه را به صلابت جنبش کمونیسم کارگری، به انسانیت، فرهنگ بالا و تمدنی که نمایندگی میکرد وارد آورد. کمپین های ترور شخصیت بیشترین بی اعتمادی ها را در میان صفوف کمونیسم کارگری نسبت به برخی از رهبری وقت بوجود آورد و بدنبال آن اعتبار کمونیسم کارگری بعنوان یک افق و راه حل معتبر، در صفوف این جنبش خدشه دار شد. بی اعتمادی امروز به یکی از موانع جدی پروژه اتحاد صفوف کمونیسم کارگری بدل شده است.

مناسبات دو حزب غیر دوستانه و بخشا بر متنی از تعصب و خصومت ادامه یافت. دیدگاه های سیاسی و تئوریک حاکم بر این احزاب که تحت عنوان "بسط منصور حکمت" معرفی میشوند، به بن بست رسیده اند. این عملا بن بست سیاستهای چپ رادیکال است که تحت عنوان کاربست متد منصور حکمت به جنبش و جامعه ارائه میشوند. تداوم فضای غیر کمونیستی و خصمانه بین دو حزب بعد از انشعاب، و تداوم سیاست ها و دیدگاه های چپ رادیکال در دو حزب به جدائی های دیگری منجر شد. روش برخورد رهبری حزب کمونیست کارگری به فراکسیون و روش برخورد رهبری حزب حکمتیست به منقدین سیاستهای رسمی در جوانب مختلف کما بیش یکسان بود و  نتایج مشابهی ببار آورد؛ تداوم انشقاق و ایجاد فضای بی اعتمادی، انفعال، تحزب گریزی و بعضا خانه نشینی.

اکنون سه حزب درون جنبش کمونیسم کارگری وجود دارد. ما به سهم خود تلاش بسیاری برای نقد و متحول کردن این مناسبات فرقه ای انجام داده ایم. ما همچنین برای اتحاد صفوف کمونیسم کارگری بسیار کوشیده ایم، متاسفانه این تلاش ها با برخوردهای عمیقا فرقه ای از جانب رهبری دو حزب کمونیست کارگری و حکمتیست مواجه شده است. گویی پروژه اتحاد تمامی سرمایه زندگی شان را هدف گرفته است!

این شرایط بحران تشکیلاتی و اغتشاش حتی فرصت طلبانی که بمدت 8 سال بر دهانشان مهر سکوت زده بودند را نیز به درافشانی انداخته است. اینکه مستعفیون 8 سال پیش از حزب کمونیست کارگری، صرفا با دادن یک اطلاعیه که فعالیت هایمان را به طرق دیگر ادامه میدهیم از حزب جدا شدند و یک کلام بحث و نقد تئوریک و سیاسی  بر کاغذ و زبان نیاوردند، اکنون در "نقد" مارکسیسم منصور حکمت قلمفرسایی میکنند و یادشان افتاده که مباحث حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه "غیرمارکسیستی" بوده است، خود انعکاسی از تشتت سیاسی ای است که بر جنبش کمونیسم کارگری حاکم است. باید بر این شرایط فائق آییم.

امروز زمان کار آرام سیاسی نیست. مردم به فقر و اختناق محکوم شده و عاصی اند. علیرغم سرکوب خشن و کشت و کشتار رژیم، مردم دست از مقاومت و اعتراض نمیشویند. طبقه کارگر تغییر ریشه ای میخواهد. مردم جمهوری اسلامی را نمیخواهند و خواهان سرنگونی آنند. در چنین شرایطی کمونیسم کارگری باید در جلوی صف اعتراض طبقه کارگر و مردم قرار گیرد و با سازماندهی صفوف مبارزه اجتماعی، این مبارزه را به سرانجام برساند. انشقاق و پراکندگی حاکم اما ایفای این نقش را بشدت سخت تر کرده است.

جالب اینجاست که کسانی که خود در شکل گیری وضعیت امروز جنبش کمونیسم کارگری نقش تعیین کننده داشته اند، شرایطی که متحول شدن کمونیسم کارگری به موقعیت حزب رهبر و سازمانده جنبش اعتراضی را با موانع جدی روبرو کرده است، اکنون دست در انبان کلیشه ها برده اند و بر این حکم میدهند که جنبش سرنگونی شکست خورده، دوران غیرانقلابی و رکود است. این تحلیل ها هیچ ربطی به تئوری مارکسیسم منصور حکمت ندارد. هدف این تئوری های شکست طلبانه توجیه شکست سیاسی – تئوریک خود است. یکی دیگر از روش های آشنای خود خدمت کن این نوع رهبری که بجای پذیرش نقش خود در تحمیل این شرایط، مردم را به نقد میکشد و به کارگر تشر میزند که چرا اعتصاب نمیکند. از سوی دیگر اظهارات توخالی در ادعای رهبری انقلاب تاثیرات مخربی بر جنبش کمونیسم کارگری گذاشته است. آنها که پا بر زمین دارند، آنها که در دل مبارزات درگیرند و مشکلات و موانع را به عینه شاهدند، از شعارهای دهان پرکن به هیجان نمی آیند، دستخوش بی اعتمادی و دلسردی میشوند. مسئله ای که متاسفانه امروز بوضوح قابل مشاهده است.

در این میان برخی محافل که بدنبال "جامعه مدنی" خاتمی دل و دین باختند، اکنون در ضدیت با منصور حکمت تا آنجا میروند که سرمست عدم سرنگونی جمهوری اسلامی را بعنوان سند پیروزی سیاست های خود جار میزنند. این عجز همیشگی چپ سنتی فرقه ای است که دنبال کلیشه ها میرود و در حاشیه جامعه نشو و نما میکند. تمام تلاش منصور حکمت در سال های آخر عمرش متوجه این بود که حزب کمونیست کارگری را از این برزخ چپ حاشیه ای غرق در فرمول خارج کند.

اکنون شرایط بسیار خطیر است. جنبش مردم برای سرنگونی رژیم منفور اسلامی به اتحاد و انسجام کمونیسم کارگری نیازمند است. پیام کنگره سوم را بخاطر بیاوریم. روزنه ای که بسوی پیروزی کمونیسم باز شده است بدون انسجام و اتحاد ما با اتکاء بر سیاست های کمونیسم کارگری منصور حکمت در این دور از جدال طبقاتی در ایران بسته خواهد شد. این رسالت بدوش ماست. به سادگی نمیتوان از کنار آن گذشت. جامعه عزم جزم تری از ما طلب میکند. باید بر فضای بی اعتمادی و بحران تشکیلاتی و عدم تامین رهبری که کادرها و فعالین جنبش کمونیسم کارگری را به انفعال، رکود و تحزب گریزی میکشاند، فائق آئیم.

فضای بی اعتمادی!

با یک نگاه به وضعیت جنبش کمونیسم کارگری میتوان فضای بی اعتمادی ای که در این جنبش رخنه کرده است را مشاهده کرد. این بی اعتمادی نتیجه انشعابات، فضای حاکم بر آن و وضعیت کنونی است. ادامه این شرایط میتواند به تحزب گریزی، علیرغم جایگاه تعیین کننده تحزب در کمونیسم منصور حکمت، و انفعال بیانجامد. در این شرایط حتی یک دیالوگ در فضای سالم و کمونیستی به راحتی میسر نیست. بی اعتمادی بنوبه خود به یک فضای رکود و خسته از کار حزبی و تشکیلاتی دامن زده است. "میخواهم مدتی فکر کنم!" "میخواهم قدری استراحت کنم!" "اعتمادم سلب شده است!" عباراتی است که توسط کادرهای بعضا قدیمی این جنبش در احزاب کمونیست کارگری و حکمتیست و همچنین در صفوف این جنبش به کرات شنیده میشود.

تردیدی نیست که صف جنبش کمونیسم کارگری وسیع است و از اعضای سه حزب این جنبش بسیار فراتر میرود. در داخل کشور محافل کوچک و بزرگ وجود دارند که میکوشند خود نظرات و سیاست های منصور حکمت را دنبال و پیاده کنند. کمونیسم کارگری بعنوان یک افق، یک جنبش، یک دیدگاه در سال های اخیر رشد کرده است. منصور حکمت بیشتر و بیشتر توسط جوانان شناخته و خوانده میشود. اما حزبیت در این جنبش صدمات جدی خورده است. باید بر این معضل فائق آئیم.

اعتماد را باید کسب کرد. اما در مبارزه سیاسی "شرط چاقو" حکم نمیکند. ما هر یک بعنوان کادرهای این جنبش باید در سطح یکی از رهبران کمونیست ظاهر شویم. این تلاش منصور حکمت بود که کادرهای کمونیست کارگری را به رهبران عملی و رهبران اجتماعی کمونیستی بدل کند. ما میتوانیم و باید در این سطح قد برافرازیم. در شرایط کنونی یکی از مهمترین راه های فائق آمدن بر فضای بی اعتمادی قرار گرفتن در چنین شرایطی است. اعتماد به خود بعنوان یک رهبر کمونیست کارگری که عزم جزم کرده است تا در سال های نه چندان دور برنامه یک دنیای بهتر را در ایران پیاده کند، یک رهبر کمونیست کارگری که تعهد خود در کنگره سوم به تلاش برای برافراشتن پرچم کمونیسم کارگری در ایران را از یاد نبرده است و با تمام قوا میخواهد طعم شیرین این پیروزی را بچشد. ما در این آرزو و آرمان سهیم بودیم و باید به وظائف مان عمل کنیم. باید برای پیاده کردنش آستین بالا بزنیم. نباید اجازه دهیم که اشتباهات گذشته در یک شرایط خطیر و سخت ما را نسبت به آینده مبارزه سیاسی جنبش مان ناامید و دلسرد کند. پراتیک انقلابی انسان کمونیست ویژگی محوری کمونیسم دخالتگر منصور حکمت است. بدون حزب، بدون تشکل و بدون پراتیک انقلابی، تئوری کمونیسم کارگری مدفون میشود. کمونیسم کارگری حکمتی صرفا یک سلسه نظرات و یک تئوری منسجم برای تحلیل و تبیین جهان نیست. کمونیسم کارگری امرش تغییر جهان است. و این امر تلاش منسجم و متحد تمام کادرهای کمونیسم کارگری را طلب میکند. باید این فضای بی اعتمادی را بشکنیم. غرق شدن در بی اعتمادی و دلسردی معنایی جز پاسیفیسم ندارد. درغلطیدن در این فضا در شرایطی که جامعه ما را و پراتیک انقلابی و حزبی ما را طلب میکند یک غفلت بزرگ و نابخشودنی است. کمونیسم کارگری به همه ما نیازمند است.

یکی از موانع اصلی دیگر فقدان یک مرجعیت فکری با اتوریته در کل جنبش کمونیسم کارگری است. منصور حکمت دیگر در میان ما نیست. این برای همه ما دردناک است. اما او یک گنجینه عظیم از تئوری، سیاست، تاکتیک و اصول باقی گذاشته است. با اتکاء به این گنجینه، بویژه استراتژی قدرت گیری کمونیسم کارگری و پلاتفرم ارائه شده در پلنوم 14 میتوانیم در این جدال مهم و تعیین کننده به پیش رویم. رهبری هر دو حزب حکمتیست و کمونیست کارگری میکوشند بما بقبولانند که باید منصور حکمت را بسط دهند و پاسخ های جدید اختراع کنند. تردیدی نیست که سوالهای جدید و مسائل امروز باید پاسخ کمونیستی بگیرند اما تلاش تاکنونی برای بسط منصور حکمت عملا به عبور از منصور حکمت انجامیده است. این تلاش ها محصولی جز تضعیف کمونیسم کارگری در بر نداشته است. از فریادهای توخالی انقلاب همین جاست همینجا برقص تا شکست جنبش سرنگونی محصولات این نوآوری ها بوده است. این تراوشات موجب بی اعتمادی، دلسردی و گیجی و انشقاق درون صفوف کمونیسم کارگری شده است. ما معتقدیم که میتوان براین اوضاع فائق آمد و باید سریعا چنین کرد. میتوان با تکیه بر دیدگاه های منصور حکمت حزبی سیاسی و وسیع ساخت، امر سازماندهی و رهبری جنبش سرنگونی و امر انقلاب کارگری را در دستور گذاشت، فرقه گرایی، انفعال و بی اعتمادی را حاشیه ای کرد، به یک رهبری جمعی و وسیع از کادرهای کمونیسم کارگری متکی شد و این وضعیت را متحول کرد. ما بر این عقیده ایم که بویژه در شرایط موجود کمونیسم کارگری، رهبری جمعی پاسخی اصولی به انشقاق و پراکندگی حزبی است. 

رفقا!

ما بسهم خود تلاش میکنیم و دعوتمان اینست که با ایجاد یک فضای سالم کمونیستی راه دیالوگ و همکاری های مشترک را بگشائیم. نزدیکی ها و نقاط اشتراک ما از نقاط افتراقمان بسیار بسیار بیشتر است. ما همگی، علیرغم اختلافات مان، به یک جنبش متعلقیم. تزهای دو رهبری حزب کمونیست کارگری و حکمتیست که احزاب دیگر را متعلق به جنبش و طبقات بورژوایی میدانند، تلاشی فرقه گرایانه و سکتاریستی است. (رهبری حزب حکمتیست دو حزب دیگر را متعلق به جنبش ناسیونالیسم پرو غرب میداند و رهبری حزب کمونیست کارگری دو حزب دیگر را نماینده سیاسی بورژوازی بزرگ.) قرار نیست همه مثل هم بیاندیشیم. فعالیت بر مبنای موازین مشترک اولین قدم در جهت نزدیکی و اتحاد صفوف کمونیسم کارگری است. باید در مقابل دلسردی، رکود و پاسیفیسم ایستاد. ما همه در برافراشتن پرچم پرافتخار کمونیسم کارگری سهیم هستیم و باید نقش خود را ایفاء کنیم. فراخوان ما به کلیه رفقای کمونیست کارگری اینست که در پروژه اتحاد صفوف کمونیسم کارگری با ما همصدا و هم قدم شوید. باید دسته جمعی بر این فضای بی اعتمادی فائق آئیم.

ما در آینده نزدیک پلاتفرم پیشنهادی عملی پروژه اتحاد کمونیسم کارگری را به جنبش ارائه خواهیم داد. اما در همین جا چند پیشنهاد مقدماتی را برای گام برداشتن در این جهت به رفقا ارائه میدهیم. امیدواریم که این پیشنهادات با برخوردی مثبت روبرو شود. با همفکری و بحث و تبادل نظر بتوانیم این پروژه حیاتی را در مسیری درست قرار دهیم:

  1. ایجاد یک بولتن برای بحث در زمینه استراتژی کمونیسم کارگری، مساله اتحاد و تفوق بر پراکندگی و تحزب کمونیستی؛

    تلاش برای سازماندهی یک کنفرانس برای تبادل نظر و دیالوگ در مورد مسائل پیشاروی جنبش کمونیسم کارگری و موقعیت کمونیسم کارگری در شرایط حاضر. به این منظور میتوان یک کمیته تدارک کنفرانس متشکل از رفقای مختلف تشکیل داد تا به امر سازماندهی این کنفرانس بپردازد؛

    تعیین و تعریف اقدامات و کمپین های مشترک؛ در بسیاری زمینه های سیاسی و اجتماعی ما میتوانیم مشترکا اقدامات یا کمپین هایی را در دستور بگذاریم و به پیش ببریم؛

 

این نامه تنها یک فراخوان و ارائه تصویری از گوشه هائی از وضعیت غیرقابل قبول جنبش ما نیست. این تاکیدی است بر نقش عنصر اراده و دخالتگری کادرهای کمونیست. ما بعنوان حزب اتحاد کمونیسم کارگری از هیچ تلاشی برای رفع این موانع کوتاهی نخواهیم کرد و در عین حال به وظایف خود بعنوان یک حزب سیاسی اشراف داریم و برای آن میکوشیم. اما یک نکته باید روشن باشد، جنبش کمونیسم کارگری به تمام ماتریال انسانی و کادری خود نیازمند است. کادرهایی که در فراز و نشیب های این جنبش شرکت داشته اند و کوله باری از دانش و تجربه را با خود حمل میکنند باید در این شرایط خطیر برای رفع موانع پیروزی کمونیسم کارگری فعالانه پا پیش بگذارند. امروز وقت آنست که هر کادر این جنبش مسئولیت خود را در این مسیر تعریف کند و وارد تلاش برای تغییر این اوضاع بشود. در فقدان آلترناتیو و راه حل و پاسخ روشن و کمونیستی، سیاستها و سنتهای چپ رادیکال تماما این جنبش را به شکست میکشانند. دراین تردیدی نباید داشت.

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
11 سپتامبر 2000