سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به کجا میرود؟
نامه سرگشاده به فعالین و مسئولین سندیکای کارگران هفت تپه
علی جوادی

رفقای سندیکای هفت تپه سلامهای گرم من را بپذیرید. برای شما در مبارزه برای تحقق و دستیابی مطالبات کارگران هفت تپه آرزوی موفقیت میکنم. ما از هر "خشتی" که کارگر٬ در مبارزه خود علیه نظام سرمایه داری برای بهبود و گسترش رفاه و امنیت اقتصادی و حقوق مدنی٬ رویهم میگذارد٬ قاطعانه دفاع میکنیم. اما اجازه دهید در همینجا دل نگرانی های خود را در مورد مسیری که در سیاستها و پراتیک شما مشاهده میشود٬ ابراز کرده و نکاتی را در مورد یک تشکل موفق کارگری با شما مطرح و در میان بگذاریم.
حساسیت بر سر اینکه رئیس هیات مدیره سندیکا کیست؟
پس از آزادی علی نجاتی از زندان جمهوری اسلامی٬ شما به اطلاع عموم رساندید که سندیکا انتخاباتی داشته است و رضا رخشان و قربان علی پور به عنوان رئیس هیات مدیره و سخنگوی سندیکا انتخاب شده اند. پس از چندی اطلاعیه دیگری تحت عنوان "توضیحی در باره یک اطلاعیه" از جانب سندیکا منتشر شد که در آن تصریح شده بود که بر خلاف اطلاعیه "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری" و "انجمن دفاع از کارگران اخراجی سقز" علی نجاتی دیگر رئیس هیات مدیره سندیکای کارگران هفت تپه نمی باشد. این دو اطلاعیه بنا به وبلاگ سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه از موخرترین اطلاعیه های سندیکا پس از اخباری است که از قول "ایلنا" در وبلاگ شما در تاریخ ١١-١۰-١۳۸۸ منتشر شده است.
مسلما سندیکا و هر تشکل دیگری حق دارد و باید بتواند که در هر مجمع عمومی خود تمامی مسئولین خود را در صورت لزوم بر مبنای رای توده کارگر تغییر دهد و یا انتخابات جدیدی برگزار کند. اما باید متذکر شد که اصولی ترین شکل این تغییر و تحولات در مجمع عمومی کارگران آن تشکل و در اینجا سندیکا است. مسلما مسئولین سندیکا موظفند فراخوان تشکیل اجلاس مجمع عمومی سندیکا را به اطلاع عموم کارگران از طرق متعارف و معقول رسانده و اعضای سندیکا از برگزاری اجلاس عمومی سندیکا و دستور جلسه آن کاملا مطلع بوده و امکان حضور در آن را داشته باشند. اما حساسیت بیش از حد مسئولین سندیکا مبنی بر اینکه چه کسی در مقام رئیس هیات مدیره سندیکا  قرار دارد و غیره برای ما کمی غیر قابل هضم است. ما میپرسیم آیا بخشی از مشغله سندیکا به این خلاصه شده است که چه کسی مسئول سندیکا هست و چه کسی مسئول سندیکا نیست؟ چرا در شرایطی که کارگران هفت تپه با هزار و یک مشکل اقتصادی و رفاهی و سیاسی مواجه هستند٬ اطلاعیه های سندیکا در شرایط کنونی صرفا بر تصریح مقام رئیس هیات مدیره جدید و سخنگوی آن متمرکز شده است؟ براستی چقدر این مساله در پیشبرد مبارزات مشخص کارگران هفت تپه و تحقق خواستهای آنها٬ از جمله: جلوگیری از اخراج و تعلیق کارگران٬ لغو احکام انضباطی صادر شده٬ آزادی بی قید و شرط تمامی فعالین سندیکا٬ پرداخت منظم کلیه حقوق و مزایای کارگران٬ افزایش دستمزد بر مبنای نیازهای یک زندگی انسانی و با استانداردهای امروزی جامعه بشری٬ و هزار و یک خواست سیاسی مبرم جامعه که کارگران بیش از هر بخشی از جامعه در آن ذینفعند٬ مهم و تعیین کننده است؟ براستی آخرین مجمع عمومی کارگران سندیکای هفت تپه در چه تاریخی برگزار شد؟ آیا اصولا مجمع عمومی کارگران جا و مکانی در تعیین سرنوشت سیاسی سندیکای کارگران هفت تپه دارد؟ پاسخ شما دوستان عزیز به این سئوالات چیست؟
نقاط ضعف سندیکا؟
شما در "اطلاعیه هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه" اشاره کرده اید که: "در این جلسه عملکرد سندیکا و مسئولین انتخابی آن در ماههای گذشته به بحث و بررسی انتقادی گذاشته شد. هیأت مدیره سندیکا در این جلسه با تکیه بر برخی نقاط ضعف سندیکا بر لزوم برقراری ضوابط سندیکائی تأکید نموده و در این راستا تصمیماتی را اتخاذ نمود. بر اساس این تصمیمات در راستای برقراری ضوابط کار سندیکائی مقرر شد که مسئولین انتخابی به طور مرتب گزارش فعالیتهای خود را در اختیار هیأت مدیره سندیکا قرار دهند. همچنین قرار شد که رئیس هیأت مدیره سندیکا به طور مرتب کل هیأت مدیره را در جریان تصمیمات خود قرار دهد. بر اساس این تصمیمات اتخاذ سیاستهای جدید و یا تغییر در سیاستهای تاکنونی تنها با تصویب در جمع هیأت مدیره امکان پذیر خواهد بود."
ما از شما انتظار داریم و میخواهیم که این "نقاط ضعف سندیکا" را بطور مشخص بر شمارید تا بتوان پیرامون آن به بحث و تبادل نظر پرداخت و از آن نواقص در بخشهای دیگر جنبش کارگری پرهیز کرد. تمام تلاش شما در این اطلاعیه تاکیدی بر ضوابط "دمکراتیک" در مناسبات میان اعضاء هیات مدیره سندیکا و رئیس هیات مدیره و سایر مسئولین سندیکا است. شما کوچکترین اشاره ای به تلاش سندیکا برای مطلع نگهداشتن٬ متحد نگهداشتن٬ و دخیل و درگیر نگهداشتن توده های کارگر هفت تپه در تصمیمات و تلاشهای سندیکا نکرده اید؟! هیچ اشاره ای به اینکه نقش و جایگاه اراده توده کارگر در این تشکل چیست٬ نشده است. هیچ بحثی در زمینه نقش مجمع عمومی کارگران در تعیین خط و سرنوشت سندیکا نشده است. در حالی که هم ما و هم شما خوب میدانیم که هر درجه پیشروی مطالبات و خواستهای کارگران تنها با گسترش اتحاد و قدرت و آگاهی طبقاتی کارگران ممکن است.
تاکید بر مجمع عمومی کارگران
شما در اطلاعیه خود اشاره کرده اید که: "سرانجام پس از مدتها هیأت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه موفق به برگزاری جلسه‌ای با شرکت اکثریت قریب به اتفاق اعضاء هیأت مدیره گردید." هر چند که برگزاری منظم و روتین جلسات هیات مدیره در فواصل اجلاس مجمع عمومی کارگران یک ضرورت پیشبرد کار و فعالیت هر تشکل کارگری است، اما مهمتر از آن برگزار جلسات روتین و منظم "مجمع عمومی" کارگران متشکل در تشکل کارگری است. اگر تشکل سندیکایی کارگران هفت تپه نخواهد به یک ظرف بوروکراتیک کارگری تبدیل شود٬ باید متکی بر مجامع عمومی کارگران متشکل در صفوف خود باشد. از نقطه نظر ما مجمع عمومی کارگران هفت تپه بالاترین مرجع تصمیم گیری است. مجمع عمومی مسئولین اجرایی خود را برای انجام وظیفه در فاصله نشست های خود تعیین میکند. این مقامات و مسئولین نیز در هر زمان توسط مجمع عمومی قابل عزل و تغییر خواهند بود. تکیه بر مجمع عمومی کارگران یک رکن حیاتی اجتناب از بوروکراتیسم و ضامن پایداری سندیکا بعنوان یک تشکل توده ای کارگری است.   
شما اشاره کرده اید که "اتخاذ سیاستهای جدید و یا تغییر در سیاستهای تاکنونی تنها با تصویب در جمع هیأت مدیره امکان پذیر خواهد بود." و ما در مقابل دوست داریم تاکید کنیم که تغییر و یا اتخاذ سیاستهای جدید باید اساسا در مجمع عمومی کارگران صورت گیرد. هیات مدیره و یا مسئولین سندیکا در هر شرایط باید نماینده و پیشبرنده سیاستهای اتخاذ شده توسط مجمع عمومی کارگران باشد. در غیر این صورت سندیکا به یک تشکل بوروکراتیک کارگری٬ یک تشکل سندیکالیستی (اجازه دهید همینجا تصریح کنم که هر سندیکایی الزاما  یک تشکل سندیکالیستی و با خط و سیاست بورژوایی میتواند نباشد.) و دور از دسترس توده کارگر تبدیل خواهد شد.
سیاست حاکم بر سندیکا؟
وجه مهم دیگر مساله نگرش سندیکالیستی حاکم بر سندیکا در مبارزه برای کسب برخی از حقوق بدیهی کارگران است. در اطلاعیه ها و مصاحبه های مسئولین سندیکا علت مصائب و معضلات کارگران هفت تپه "سیاست واردات بی رویه"٬ "وضع بحرانی صنعت شکر" و یا "بی لیاقتی کارفرمایان" ذکر شده است. از نقطه نظر ما این توجیهات کارفرما و بخشی از سرمایه در بررسی مسائل کارگران هفت تپه است. کارگران هفت تپه نباید چنین تبلیغاتی را بپذیرند. ارائه این استدلالات از جانب سندیکای هفت تپه تلاشی در جهت گمراه کردن کارگران از علت اصلی مصائب کارگران٬ که نظام سرمایه داری میباشد٬ است. در این رابطه باید به دو نکته اساسی اشاره کرد:
الف- مبلغین و مدافعین سرمایه و کارفرما اینگونه وانمود میکنند که این صنایع دچار رکود اقتصادی هستند، قابلیت رقابت و سود آوری در رقابت با کالای تولید شده وارداتی را ندارند. علت عدم پرداخت بموقع دستمزد و مزایای کارگران و تعدیل و اخراج کارگران را موقعیت بحرانی این رشته تولیدی میدانند. این بهانه ها بعضا میتواند بیان موقعیت سرمایه در این بخش از صنایع تولیدی باشد. اولا وجود "بحران اقتصادی" تغییری در نفس حقانیت و ضرورت مبارزه کارگر برای دریافت بموقع تمامی حقوق و مزایای خود و جلوگیری از اخراج کارگر ایجاد نمیکند.
مگر هیچ بخشی از سرمایه می پذیرد که کارگران به علت "بحران اقتصادی" قیمت اقلام و کالاهای مورد نیاز زندگی خود را به صاحبان کالاها نپردازند؟ مگر صاحبان سرمایه و کالاها از کارگران میپذیرند که اجاره مسکن خود را نپردازند؟ و یا هزینه آب و برق و پوشاک و آذوقه خود را بعلت "بحران اقتصادی" نپردازند؟ بعلاوه چرا کارگران باید بار "بحران اقتصادی" سرمایه را بر دوش بکشند؟ این بهانه ها پوچ و بی پایه است! مساله این است که کارگر، هنگامی که سرمایه دار سودش افزایش می یابد، لزوما دستمزدش افزایش پیدا نمیکند. افزایش دستمزد تنها حاصل تلاش و مبارزه مستقیم و متحدانه کارگر است. اما هر زمان که سود سرمایه افت کرده است، ما شاهد تلاش برای "شریک" کردن این افت سود سرمایه با کارگران هستیم. زمانیکه سود سرمایه تنزل میکند. سرمایه در میزان سودش ضرر میکند، اما تلاش کارفرما برای "شریک" کردن و در واقع تحمیل کردن بار بحران اقتصادی به کارگران به معنای این است که کارگر در هستی و شرایط زندگیش ضرر میکند.
واقعیت این است که "بحران اقتصادی" یک جزء اجتناب ناپذیر نظام سرمایه داری است. این بحران ها از یک تناقض پایه ای در بطن نظام سرمایه داری مایه میگیرند. بخشهایی از سرمایه همواره در مواجهه با "بحران اقتصادی" تلاش میکنند با تشدید استٽمار، کاهش سهم کارگر از ٽروت جامعه، کاهش دستمزد، نپرداختن دستمزد و کاهش خدمات اجتماعی، بار بحران را بر دوش کارگر بیندازند. نباید پذیرفت. نباید اجازه داد. کارگران رادیکال و سوسیالیست باید پرچمدار این نه و نپذیرفتن باشند. اگر قادر به اداره جامعه نیستند، باید از سر راه کارگر برای سازماندهی جامعه و استقرار حکومت کارگری و سازماندهی سوسیالیستی جامعه به کناری بروند!
ب- مدافعان خجول سرمایه میگویند صنعت تولید قند و نیشکر در ایران با مشکلات پایه ای رقابت در سطح جهانی با کالاهای مشابه مواجه است. مشکل کارگران را در سیاست تعرفه و ازدیاد واردات دولت میدانند. میگویند قیمت هر کیلو شکر تولید شده در ایران معادل ۸۰۰ تومان و قیمت یک کیلو شکر وارداتی برابر با ۵۰۰ تومان است. و نتیجتا "ازدیاد واردات" را مسبب این وضعیت میدانند. عدم قابلیت این صنعت تولیدی در رقابت با کالاهای وارداتی را عامل عدم پرداخت دستمزده ها و مزایای کارگران قلمداد میکنند. متعاقبا راه حل کارگر را نیز در حمایت از سیاستهای گمرگی و محدود کردن واردات کالا و بالابردن تعرفه های گمرکی در این رشته میدانند.
رفقای کارگر سیاست حمایت از "تولیدات داخلی" در قبال "تولیدات وارداتی" یک سیاست کارگری نیست. سیاست دفاع از بخشی از سرمایه در قبال بخش دیگری از سرمایه است. سیاستی است که زندگی کارگر را به بهبود موقعیت سرمایه "خودی" گره میزند. این سیاست در عین حال کارگر را در مقابل مردم و شهروندان و مصرف کنندگان علی العموم قرار میدهد. چرا شهروند عادی جامعه به خاطر اینکه بخشی از سرمایه قادر به رقابت اقتصادی با کالای وارداتی نیست باید هزینه بیشتری برای خرید کالاهای مورد نیاز خود بپردازد؟ چرا باید اجازه داد که دولت سرمایه با افزایش تعرفه های گمرکی سهم بیشتری از دسترنج کارگر و مردم زحمتکش را از آن خود کند؟ بعلاوه چقدر و تا کی باید تعرفه های گمرکی را افزایش داد؟ آیا افزایش تعرفه گمرگی در عین حال به معنای افزایش هزینه زندگی مردم زحمتکش نیست؟ تاکید میکنم سیاست بالا بردن تعرفه های گمرگی یک سیاست بورژوایی در عرصه رقابت سرمایه ها است.
کارگران نباید چنین پرچمی را به افق مبارزاتی خود تبدیل کنند. کسی که برای رفاه جامعه مبارزه میکند نمیتواند در عین حال خواهان افزایش قیمت اقلام مورد نیاز زندگی همگان باشد. واقعیت این است که عدم قابلیت رقابت سرمایه در این رشته از تولیدات نه بخاطر سطح دستمزد کارگر بلکه بخاطر پائین بودن سطح تکنولوژی و سیستم تولید در این رشته های تولیدی است. از طرف دیگر بهبود تکنیک و افزایش بار آوری کار در نظام سرمایه داری الزاما به معنای بالا رفتن سهم کارگر و زندگی بهتر نیست بلکه در عمل و در بسیاری موارد به معنای جایگزینی کارگر با ماشین است که نتیجه اش چیزی جز کاهش نیروی کار و گسترش بیکاری در جامعه نیست. بعلاوه هر روزه بخشهایی از سرمایه در رقابت با سایر بخشهای سرمایه دچار رکود و بحران و ورشکستگی میشوند و در عرصه رقابت با سایر تولید کنندگان از میدان به در میشوند. اما این مناسبات اقتصادی را کارگران بوجود نیاورده اند که مسئولیت عواقب عملکرد آن را نیز بپذیرند؟ مگر رقابت سرمایه ها محصول تلاش کارگر است؟ ورشکستگی بخشهایی از سرمایه بخشی از یک نتیجه جبری روند انباشت سرمایه است. شرط وجود سرمایه داری رقابتی و جزء ذاتی کارکرد سرمایه داری و جریان انباشت سرمایه در جامعه است. چگونه است که این مدافعین سرمایه "خودی" به یکباره ناتوان از رقابت با بخشهایی دیگر سرمایه به "معضلات رقابت" و نتایج ناشی از رقابت اقتصادی سرمایه ها متوسل میشود؟ کجاست آن تبلیغات کر کننده که "رقابت" بخشی از "ذات" بشر است؟ کجاست آن تبلیغات عوامفریبانه که "رقابت" باعٽ سلامت جامعه و پالایش اقتصادی در جامعه است؟ کجاست آن تبلیغاتی که "رقابت" را شرط پیشرفت بشریت و کلید سعادت انسانها قلمداد میکرد؟ علت وجودی معضلاتی که کارگر با آن مواجه است، رقابت سرمایه ها نیست. نفس وجود سرمایه و کارکرد نظام سرمایه داری است.
در پایان
رفقای کارگر هفت تپه مبارزه شما یک مبارزه چند وجهی و پیچیده است. قدرت شما در اتحاد و تشکل و در میدان نگهداشتن توده کارگران و اتکا بر مجمع عمویمی کارگری در چهارچوب سیاستهای رادیکال و سوسیالیستی کارگری است. آینده سندیکای شما به این بستگی دارد که به چه میزان این تشکل به ظرف اعتراض و اتحاد توده کارگر تبدیل شده و از یک تشکل بورکراتیک سندیکالیستی که ابزاری برای سازش طبقاتی است٬ دور میشود.