حزب و جامعه در فاصله دو پلنوم
علی جوادی

رفقای عزیز، هدف من از این سخنرانی ارائه تصویری از این دوره فعالیت سیاسی حزب است. دوست دارم نگاهی به کارنامه سیاسی حزب درفاصله دو پلنوم و همچنین نگاهی به تحولات سیاسی جامعه بیندازیم و حزب را در این متن مورد ارزیابی قرار دهیم. در این ارزیابی تلاش میکنم به مولفه های اصلی و گرهی سیاست در این دوره اشاره کنم و سیاست حزب را در تمایز با سایر جریانات مورد بررسی قرار دهم.
دوره انقلابی
مهمترین مولفه این دوره این بود که جامعه در پس مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی وارد دوره جدیدی از تحولات سیاسی شد. به قول باب دیلان "زمانه تغییر کرده است". این دوره ای است که بنا به مشخصات سیاسی خود از دوره قبل کاملا متمایز و قابل تشخیص است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری این تغییر اوضاع سیاسی جامعه را بسرعت تشخیص داد و اعلام کرد که دور جدیدی از مبارزات سرنگونی طلبانه توده های مردم آغاز شده است.
این دوره را ما دوره انقلابی نامگذاری کردیم. دوره ای که در ادبیات مارکسیستی از آن معمولا به عنوان اعتلاء سیاسی نام برده شده است. دوره ای که اعتراضات میلیونی و خیابانی شد. توده های مردم در ابعاد میلیونی و سراسری به میدان آمدند. فریاد زدند٬ شعار دادند٬ جنگیدند٬ سمبلهای رژیم اسلامی را در هم شکستند٬ مقدسات رژیم را لگد مال کردند و عکسهای خمینی و خامنه ای و قرآن را به آتش کشیدند. این دوره ای بود که فریاد "مرگ بر خامنه ای" و "مرگ بر دیکتاتور" زبانزد همگان شد و حتی در مقابل اوین٬ قلب دستگاه خون و جنایت رژیم اسلامی٬ فریاد زده شد. این دوره ای بود که مردم به مصاف رژیم در روزهای مقدس اش رفتند٬ روز "قدس"٬ "تاسوعا – عاشورا" و "۲۲ بهمن" را به روز اعتراض علیه رژیم اسلامی تبدیل کردند. 
ما این دوره را "فاز" و "مرحله"  جدیدی از جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم ارزیابی کردیم. دوره ای که سرنگونی رژیم اسلامی و مساله تغییر قدرت سیاسی در دستور روز جامعه و توده های میلیونی قرار گرفته است. ما از همان ابتدا تاکید کردیم که "مردم به کمین رژیم نشسته"، به رژیم تعرض کرده اند و "طعمه در کمین" است. تاکید کردیم که هیچگاه در طول عمر سیاه رژیم اسلامی مردم در چنین موقعیتی برای سرنگونی رژیم اسلامی قرار نداشته اند.
این دوره ای بود که باور مردم به خود وبه نیروی انقلابی شان را به شدت تغییر داد. اتکا به قدرت انقلابی توده های مردم به رکن اصلی تغییرات در جامعه تبدیل شد. تصویر جامعه از خود٬ تصویر رژیم از مردم بپاخواسته٬ و تصویر جامعه جهانی از اعتراضات مردم کاملا دگرگون شد. اعتراض مردم ایران در راس اعتراضات بشریت متمدن برای تغییر٬ چشمها و قلبهای بسیاری را به خود جلب کرد.  
حزب ما با تمام قدرت به استقبال این دوره رفت. تاکید کرد که بر خلاف تصور کودنانه اصلاح طلبان حکومتی و کل جنبش ارتجاعی سبز٬ هدف این اعتراضات نه تغییر و اصلاح رژیم و گسترش جنبش "مطالبه محور" بلکه سرنگونی و خلاصی از شر کلیت رژیم اسلامی است. قطعنامه ها و ادبیات سیاسی ما تماما مهر تحولات این دوره را بر خود داشت.
ما بر خلاف جریانات پوپولیست و بخشهای چپ جنبش ملی – اسلامی یا بخش های چپ ناسیونالیسم پرو غرب، این دوره جدید را "انقلاب جاری"، "انقلاب دمکراتیک" یا "انقلاب سبز" ارزیابی نکردیم. ما خود را در قبال پیشبرد و برافراشتن پرچم سوسیالیستی و کارگری در این تحولات بی وظیفه نکردیم. ما اعلام کردیم که انقلاب در ایران تنها میتواند یک انقلاب کارگری باشد. ما اعلام کردیم که این اعتراضات میتواند به یک انقلاب عظیم کارگری بمنظور در هم شکستن ماشین دولتی سرمایه و نابودی استثمار و کار مزدی و حاکمیت طبقاتی تبدیل شود٬ مشروط بر آنکه طبقه کارگر و کمونیسم با پرچم مستقل و سوسیالیستی خود با آلترناتیو "آزادی٬ برابری٬ حکومت کارگری" در راس این اعتراضات قرار بگیرند. ما اعلام کردیم که "نه" رادیکال و سوسیالیستی جامعه میتواند در راس جنبش سرنگونی طلبانه جامعه قرار بگیرد. و تلاش کردیم جنبش کمونیسم کارگری در راس اعتراضات جامعه برای سرنگونی رژیم اسلامی قرار بگیرد.
یک واقعیت مهم این دوره تلاش طبقه کارگر و کمونیسم برای برپایی یک اول ماه مه گسترده، مستقل و رادیکال بود. رژیم نیروی زیادی را در شهرها و مراکز کلیدی جامعه به میدان آورد. هراس رژیم از قدرت کارگر را میشد به سادگی از میزان نیروی بسیج شده مشاهده کرد. تمامی جنبشهای غیر کارگری نسبت به این روز برخلاف تمام این سی و اندی سال گذشته واکنش نشان دادند. سعی کردند جایگاه کارگر را در جنبش خود تعریف و تبیین کنند. اما کارگر و کمونیسم در این روز حضور مستقل و قدرتمند خود را اعلام کرد. به عبارتی اول ماه مه روز اعلام آلترناتیو کارگری برای تغییر جامعه بود. گرایش رادیکال و سوسیالیست در این روز غالب بود. قطعنامه ١۵ ماده ای طرح شده در این روز، با اعلام تلاش برای برپایی "یک دنیای بهتر" و جامعه ای رها و آزاد از قید استثمار و سرمایه داری٬ اهداف کارگر و کمونیسم را به جامعه ارائه داد.     
این دوران، در عین حال، تلفات سیاسی مهمی نیز داشت. جریاناتی زمین خوردند. جریاناتی رو در روی اعتراضات مردم قرار گرفتند. جریاناتی عمیقا به راست چرخیدند. اما برای حزب اتحاد کمونیسم کارگری این دوره ای از رونق سیاسی و تثبیت پرچم کمونیسم منصور حکمت در پس تحولات حاضر بود. حزب یکی از شادابترین دوره های سیاسی خود را از سر گذراند. من همین جا به همه فعالین و کادرها و اعضای حزب تبریک میگویم. ما علیرغم ضعفهای تشکیلاتی مان کارهای بزرگ و ستودنی ای انجام دادیم.
مختصات و ماهیت این جنبش
مساله مهم دیگر در این دوره شناخت مختصات این جنبش، خیزش توده ای و ماهیت و هدف نیروهای متفاوت درگیر در تحولات جامعه بود. مساله ای که موجد صف بندیهای کاملا متفاوت شد و جایگاه برخی از نیروهای سیاسی را عمیقا دگرگون کرد. چگونه؟
جریانات گوناگون جنبش سبز این تحولات و همچنین اعتراضات مردم را اساسا بخشی از جنبش سبز برای اصلاح رژیم اسلامی تعریف کردند٬ همانطور که در دوره جنبش دوم خرداد چنین تبیینی از تحولات سیاسی جامعه ارائه دادند. جنبش سبز در واقع نام دیگر و جدیدی برای تلاش اصلاح طلبان حکومتی در پیشبرد پروژه سیاسی شان بود. گویی این مردم٬ این جوانان٬ این زنان برای اصلاح و تداوم رژیم منحوس اسلامی به میدان آمده اند. گویی این مردم بخاطر حفظ و تامین شرایط بقای رژیم اسلامی مشتها را گره کرده اند و فریادهای مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی بخاطر اصلاح رژیم اسلامی و حاکم کردن بخشهای متحقق نشده قانون اساسی رژیم اسلامی است. گویی بخشی از خود رژیم اسلامی پرچمدار تغییر رژیم اسلامی شده، مردم نیز رهبری این جناح از اوباش اسلامی را پذیرفته اند و نجات خود را در پیشرفت اهداف این جریانات ارتجاعی میدانند. این البته تبیین توده ایستها و جریانات مختلف ملی – اسلامی است. آنهایی که هدفشان نه سرنگونی رژیم اسلامی بلکه تغییر این رژیم و زدن "زیاده رویهای" جناح راست و دستگاه ولایت فقیه است. یکی گرفتن جنبش اصلاح طلبی رژیم اسلامی٬ جنبش سبز٬ با اعتراضات و مبارزات توده های مردم یک هدف همیشگی این جنبش است.
ما بر خلاف این جریانات اعلام کردیم که جنبش سبز و جنبش توده های مردم معترض یکی نیست. جنبش سبز ادامه همان جنبش ارتجاعی دوم خرداد است. هدفش کنترل، مهار و اسیر کردن جنبش اعتراضات مردم در چهارچوب کشمکشهای جناحهای رژیم اسلامی است. ما اعلام کردیم که مردم ایران کلیت رژیم اسلامی را نمیخواهند. خواست مردم نه اصلاح و تعدیل رژیم اسلامی، بلکه سرنگونی آن است. ما اعلام کردیم که حضور مردم در مضحکه انتخاباتی رژیم اسلامی نه تلاشی برای حمایت از یک جناح رژیم اسلامی، بلکه تلاشی برای خلاصی از شر کلیت رژیم اسلامی و برای تشدید شکافها و کشمکشهای درونی رژیمی در حال سقوط است. ما اعلام کردیم که خیزش اخیر توده ای دوره جدیدی در جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم اسلامی است. ما اعلام کردیم این اردوی سرنگونی طلبی است. بهیچوجه "همه با هم" نیست٬ نا متجانس است. و "همه با هم" نخواهد ماند. ما اعلام کردیم که اتفاقا این اعتراضات مردم سرنگونی طلب است که جناحهای رژیم را در جستجوی راه خلاص به جان یکدیگر و تلاش برای حذف یکدیگر انداخته است.
این بار هم مانند دوره گذشته ما شاهد بودیم که بخشهایی از چپ در دام این سناریوی سیاسی افتادند. ما شاهد بودیم که جریانی که اسم بی مسمای "حکمتیست" را برخود دارد بر خلاف تمام نظرات روشن و صریح منصور حکمت در تبیین اعتراضات مردم و حضور "عامل سوم" در جدالهای جامعه٬ اعلام کردند که مردم میان دو جناح رژیم اسلامی تقسیم شده اند. بخشی به دنبال احمدی نژاد و بخشی بدنبال موسوی و کروبی براه افتاده اند. این جریان تماما تببین اصلاح طلبان مرتجع حکومتی را پذیرفتند و خواسته و یا ناخواسته و علیرغم ادعاهایشان، به پیشبرد پروژه ارتجاعی سبز در جامعه کمک کردند. در واقع این حزب یکی از تلفات سیاسی این دوره بود. یک حزب کاملا سوسیال پاسیفیست بود.
در طرف دیگر حزب اکس "کمونیست کارگری" قرار داشت. این جریان هم در این دوره جوهر راست و رفرمیستی سیاستهای خود را به روشنی و بدون هیچ پرده پوشی به نمایش گذاشت. جریانی که خام خیالانه کل اردوی نامتجانس سرنگونی طلبی را جنبش سوسیالیستی قلمداد کرده بود٬ اعلام کرده بود که از این "کوزه فقط انقلاب سوسیالیستی بیرون خواهد آمد"٬ اعلام کرده بود که این جریان یک پای قدرت دو گانه در جامعه است و هژمونی سیاسی در جامعه را در اختیار خود دارد٬ با عروج جنبش سبز به یکباره اعلام کرد که موسوی و جریانات جنایتکار اصلاح طلب حکومتی "در کنار مردم" و "همراه مردم" اند. در حقیقت همان سیاست "برخورد دوگانه" به جناحی از حکومت را در دستور کار خود قرار دادند. سیاستی که بخشی از استراتژی همیشگی جریانات توده ایستی و اکثریتی است. علاوه بر این سیاست سازش با جنبشهای ارتجاعی ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب را در دستور کار خود گذاشتند. زمانی با سبزها تظاهرات گذاشتند و زمانی با جریانات سلطنت طلب. این جریان در این دوره کاملا تمامی بندهای خود را با مبانی اصلی کمونیسم کارگری قطع کرد و به یک جریان چپ سازشکار تبدیل شد.
ماهیت نیروهای درگیر
یک وجه دیگر ارزیابی از تحولات سیاسی حاضر، تشخیص ماهیت نیروهای متفاوت درگیر در این جنبش بود. یک ارزیابی به اصطلاح چپ، این اعتراضات را جنبش طبقات میانی ارزیابی کرد و تلاش کرد بر این مبنا سیاست پاسیفیستی و خانه نشینی خود را توجیه کند. در طرف دیگر جریانی نیروهای درگیر در این اعتراضات را تماما چپ و سوسیالیستی ارزیابی کرد و سیاست "همه با هم" خود را بر آن استوار نمود. ما در مقابل اعلام کردیم که این جنبش ادامه سرنگونی طلبی جریانات سیاسی چپ و یا راست نیست. این سرنگونی طلبی ادامه سیاست احزاب نیست. یک نخواستن نسلی است. یک رو در رویی و تلاقی نسلی است. نسلی از جامعه که رژیم اسلامی را نمیخواهد. مدرن و امروزی و پرتوقع است. اسلامی نیست. خواهان یک زندگی غربی و آزاد است. حقوق مدنی و سهم خود را از زندگی میخواهد. آزادی میخواهد٬ برابری میخواهد٬ رفاه میخواهد. از این رو ما قطعنامه آزادی٬ برابری و رفاه که خواسته ها و مطالبات فوری جامعه را بیان میکند٬ ارائه کردیم.
این ارزیابی مصافهای متعددی را در مقابل جنبش کمونیسم کارگری و حزب ما قرار میداد. ما نه دست خودمان را از این اعتراضات شستیم و نه در این جنبش تحلیل رفتیم. ما اعلام کردیم که این اردوی نامتجانسی است. خواست سرنگونی رژیم اسلامی خواست اکثریت عظیم توده های مردم است. توده هایی که به جنبشهای متفاوت اجتماعی تعلق دارند. ما اعلام کردیم که نیروهای سرنگونی طلب در عین تنش حاد با یکدیگر و بدون پذیرش آلترناتیو حکومتی واحدی، برای سرنگونی رژیم اسلامی تلاش میکنند. ما اعلام کردیم که اتفاقا جدال میان این نیروها و میان پرچمهای متفاوت طبقاتی و اجتماعی، با تشدید تلاش برای سرنگونی رژیم شدت خواهد یافت. ما اعلام کردیم که سرنگونی طلبی یک اردوی یکدست نیست. از اینرو مردم را به اردوی خودمان٬ به اردوی کارگر و کمونیسم و آزادی٬ برابری٬ رفاه و سوسیالیسم دعوت کردیم.
جنبش سبز٬ جنبش سرنگونی
مساله گرهی دیگر در این دوران ارزیابی از جنبش سبز و رابطه این جنبش با توده های مردم معترض بود. ما برخلاف جریانات اصلاح طلب و برخی جریانات چپ سازشکار اعلام کردیم که جنبش سبز یک جنبش ارتجاعی است. ما اعلام کردیم که سبز انقلابی و سبز غیر انقلابی نداریم. ما اعلام کردیم که جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم را نباید با جنبش سبز یکی گرفت. همانطور که در دوران ١۸ تیر اعلام کردیم جریان سرنگونی طلبی مردم را نباید زائده جنبش ارتجاعی دوم خرداد قلمداد کرد.
تعیین روش برخورد به این جنبش به یک حلقه گرهی سیاست در ایران تبدیل شد. جریانات ملی – اسلامی بار دیگر تماما به گرد جنبش سبز جمع شدند. بار دیگر رهبری اصلاح طلبان حکومتی را پذیرفتند و همه شان یکدست شدند و بعضا به دفاع از مشروعیت سیاسی یک حکومت اسلامی مرتجع و تا دندان مسلح برخاستند. در این ماجرا بخشهایی از جریانات ناسیونالیسم پرو غرب٬ مشروطه خواهان٬ نیز به دنبال جریان سبز حکومتی روانه شدند. اعلام کردند که "حفظ نظام یک گزینه است" و کار را به آنجا رساندند که اعلام کردند که حاضرند در مقابل احمدی نژاد از خامنه ای و "روحانیت" دفاع کنند. فصل مشترک کلیه این جریانات برخورد دو گانه به رژیم اسلامی است.
اما در مقابل، ما در عین مقابله با هر تلاش جناح راست برای مختنق کردن بیشتر فضای سیاسی جامعه، اعلام کردیم که این دو جریان مستقل از اینکه هر کدام چه سهمی در دستگاهها و ارگانهای رژیم اسلامی دارند٬ بخشی از بدنه نظام اسلامی اند. دو جناح یک نظام اند٬ حتی اگر دستشان از مراکز اصلی قدرت کوتاه شود٬ کماکان بخشی از پیکره رژیم اسلامی اند و هیچ درجه از تقابل آنها با جناح راست، این جریان را در صف آزادیخواهی و برابری طلبی و در صف مردم آزادیخواه قرار نمیدهد. اینها بخشی از یک جنبش عمیقا ارتجاعی و اولترا راست اسلام سیاسی اند و هیچ تغییر شکلی ماهیت آنها را تغییر نمیدهد. از این رو سیاست افشای این جریانات را در کنار سیاست تقابل با کلیت رژیم اسلامی در دستور قرار دادیم.
تاکتیک در قبال جنبش سرنگونی
در این دوران دو تاکتیک در صفوف "چپ" در قبال جنبش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی شکل گرفت. یک جریان کل این پدیده را انکار کرد. جنبش سرنگونی را کاملا انکار کرد. نیروی برجسته این سیاست راست، جریان کورش مدرسی بود. این ها زمانی که نتوانستند با جریانات راست و سلطنت طلب سر منشور سرنگونی شان به ائتلاف برسند٬ اعلام کردند که جنبش سرنگونی شکست خورده است. شکست منشور سرنگونی و تلاش شان برای تشکیل دولت موقت ائتلافی با این نیروها و خودشان را به عنوان شکست جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم جار زدند. جریان دیگر خود را کاملا در این جنبش مستحیل کرد. گویی تماما نماینده این جنبش است٬ تماما از جنس این جنبش است. پرچمدار این سیاست، جریان پوپولیست تقوایی بود که برای اینکه به این سیاست راست یک ظاهر چپ دهند٬ این جنبش را یک جنبش تماما انقلابی و چپ ارزیابی کرد و جریانات مرتجع سبز را نیز در این صف قرار داد.
حزب ما، اما، پرچمدار قاطع سیاست کمونیستی منصور حکمت بود. ما اعلام کردیم که جنبش سرنگونی را با تمام خیزشها و شورشها و قیامهایش نباید با یک انقلاب کارگری یکی گرفت. نیروهای درگیر در این جنبش نیروهای یک انقلاب کارگری نیستند. بورژوازی در ایران بخشا در اپوزیسیون است. جمهوری اسلامی نماینده تمام عیار بورژوازی ایران نیست. یک حکومت متعارف سرمایه نیست. ما گفتیم که یکی گرفتن جنبش سرنگونی و انقلاب کارگری یک سیاست مهلک و راست است که نتایج مخربی به همراه خواهد داشت و سازش طبقاتی و اجتماعی یک بخش آن است. ما گفتیم که میکوشیم در صف مقدم جنبش سرنگونی طلبی قرار بگیریم. ما اعلام کردیم که جنبش کمونیسم کارگری قاطع ترین٬ رادیکالترین نیرو برای به پیروزی رساندن انقلابی این جنبش است. ما اعلام کردیم که این جنبش به شدت در درون خود پلاریزه خواهد شد. صف بندیهای جدیدی بر مبنای سه جنبش عظیم اجتماعی دخیل در تحولات سیاسی جامعه شکل خواهد گرفت و هر کدام خواهند کوشید این جنبش را در خدمت اهداف و سیاستهای خود قرار دهند. ما گفتیم که هدف ما سازماندهی و انجام یک انقلاب کارگری است. و بر خلاف پوپولیستهای چپ اعلام کردیم که انقلاب در ایران یک انقلاب کارگری خواهد بود با هدف اثباتی استقرار یک حکومت کارگری که ضامن آزادی، برابری و رفاه همگان در جامعه است. ما اعلام کردیم که این جنبشها به زیر یک رهبری واحد نخواهند رفت و نتیجتا سازش و ائتلافی میان این جنبشها ممکن نیست. و هر سازش و ائتلافی میان این سه جنبش اجتماعی، بمعنای خلع سلاح کردن چپ، کمونیسم و کارگر است. ما اعلام کردیم که اساس سیاست ما تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی با یک انقلاب کارگری است. انقلابی که در کم مشقت ترین شکل٬ متکی به اراده توده های کارگر و مردم انقلابی رژیم اسلامی را بزیر بکشد و شرایط و ملزومات آزادی، برابری و رفاه همگان را فراهم کند.
ما در عین حال اعلام کردیم که رژیم اسلامی میتواند در پس اعتراضات و ضربات جنبش سرنگونی بزیر کشیده شود٬ بدون اینکه الزاما و علیرغم تلاش ما٬ یک انقلاب کارگری صورت گرفته باشد. و گفتیم که در این صورت بر خلاف جریانات پوپولیست و چپهای سازشکار که به دنبال متحد و ائتلاف میگردند٬ باید با تمام قوا برای تحقق انقلاب کارگری در آن شرایط هم فعالیت کرد. گفتیم که سرنگونی رژیم اسلامی پایان راه ما نیست٬ حلقه ای در تحقق اهدافمان است. ما گفتیم که این جریانات در صورت تداوم خط فعلی شان سرنوشتی مشابه منشویکها در انقلاب اکتبر پیدا خواهند کرد.
ما در این دوران سیاست خود در خارج کشور را بر مبنای شکل دادن به قطب سرخ، چپ و کمونیسم استوار کردیم. تلاش کردیم در مقابل جریانات سازشکار چپ٬ پرچم گردآوری بیشترین نیرو به یک آلترناتیو سوسیالیستی و آزادیخواه در جامعه را برافراشته کنیم. این سیاست ما را از تمام جریانات راست و سبز متمایز کرد و سیر اوضاع مطلوبیت و رادیکالیسم این سیاست را به نمایش گذاشت.
رفقا، من بحثم را در اینجا به پایان می برم. قطعنامه سیاسی، رئوس استراتژی سیاسی ما و موقعیت حاضر جامعه را به دقت مورد بحث قرار داده است. خوشحالم اعلام کنم که حزب در فاصله دو پلنوم علیرغم ضعفها و کمبودهای خود یک دوران موفق را پشت سر گذاشت. ما راه بسیار پیچیده ای در مقابل خود داریم. این پلنوم به بخشی از مسائل گرهی پیشروی ما خواهد پرداخت. اما باید خوشحال باشیم که سربلند بودیم. پیشروی کردیم. مورد اعتماد بخشهای معینی از گرایش رادیکال سوسیالیست کارگری قرار گرفتیم. و بسیاری علیرغم دوری شان از ما٬ ما را نماینده و پرچمدار کمونیسم کارگری منصور حکمت دانستند. این موفقیت بزرگی است. به همه شما و همه کادرها و نیروهای این جنبش این موفقیت را تبریک میگویم.