پای صحبت انکر و منکر
سعید مدانلو

انکر: ایرج آذرین ُ میشناسی؟
منکر: آره ولی گاهی اسمش یادم میره٠ هر از گاهی یک کاری میکنه دوباره یادم میاد٠
انکر: این دوتا نوشته آخریشو خوندی؟
منکر: آره٬ یکی برام فرستادشون خوندم٬ ولی گفته اولی کار او نبوده٠
انکر: لابد درست نخوند یش٠
منکر: چطور مگه؟
انکر: نصف ِ آخر نوشته دومش ده جور قسم خورده که کار خودش بوده٠ عین مضمون حرفها ی نوشته اولشو ایندفعه با جیغ و داد بیشتر تکرار کرده٠ منتها ایندفعه فرقش اینه که امضاشو انداخته زیرش٠
منکر: نه خیر انداخته بالاش٠
انکر: زیرش٬ بالاش٬ حالا چه فرقی میکنه؟! توهم گرفتی ما رُ!
منکر: نه خیر مثل اینکه خود ایشون بوده گرفته شما رُ ! خب حالا میگی منظورش چیه؟
انکر: میگن منصورحکمت یه جایی خیلی محترمانه به ایشون ُ  اونایی که دور و برش جمع شده بودند گفته: " این کاراز شما ساخته نیست " ٠ راستش فکرمیکنم این حرف مثل یک داغ ابدی تو دلش مونده٠حالا هرجا فرصت دست بده داغشو تازه میکنه٠
منکر: میگه حزب منصور حکمت شده سه تا حزب٠ اینو که راست میگه٠
انکر: آره٬ سه تا حزبشم معلومه٠ همه میدونند٬ همه هم میبینند٠یه سری اختلاف بینشون هست اینهم همه میدونند٠ منتها اگه یکی بخواد از این حرفهای  نامربوط بزنه ُ بخواد سر یکیشون یا حتی سر هر کسی غیر این سه تا حزب پلیس بازی در بیاره میبینی که همه جماعت کمونیست کارگری حزب و غیر حزب یکی  میشند٠  منتها اون حزبی که ایشون قرار بود از پسش برآد٬ صدتا تیکه شده همه شم نامعلوم٠هیچکی هم نمیدونه٬ هیچکی هم  نمی بینتشون٠
منکر: میگه گذاشته طبقه کارگر توی ایران خودش درستش کنه٠
انکر: خب٬ پس ایشون چکاره هست این وسط؟
منکر: راستش ایشون قراره نقشه ُ رهنمود بده تا اونا بسازنش٠
انکر: مبارکه! کسی جلوشو گرفته؟
منکر: میگه توی این چندماه آخر حکمتیستها "رسوایی"  بالا آوردند٬ نذاشتند ایشون رهنمود بده!
انکر: لابد توی این چند ماه آخر اتفاقهایی افتاده که  رهنمود های  ایشون چَه نمود از آب دراومد٬ نقشه هاشم نقش برآب شد!
منکر: یه جورایی میگه اونها شلوغش کردند دانشگاهها رُ
انکر: از حق نگذریم این یکی رُ هم راست میگه٠ وسط این شلوغیها دفتر تحکیم وحدت هم که مثل یه بختک بالا سر دانشجوها بود عین یه بادکنک سوزن خورده تو همۀ دانشگاهها سوت شد بالا پشت بوم٠ لابد آقا ایرج بابت این موضوع حالش گرفته شده؟ تا اونجایی که ما دیدیم و شنیدیم جنبش دانشجویی هیچوقت کوتاه نیومده٬ از حدت و شدتش کم نشده ُ الان دانشجو ها  دارند دانشگاهها رُ میذارن رو سرشون٠ نمیدوم مشکل این آقا چیه؟!
منکر: میگه " نقش مخرب " داشته کار دانشجوهای آزادیخواه و برابری طلب٠ همه دانشگاههای مملکت بعد از اون حرکت سوت و کور شده لابد!
انکر: لابد منظورش دانشگاه شیراز و مشهد و کرمان و تبریز وچندجای دیگه هست که اصلاً جیکشون در نیومد! عین مرداب شدند! تکون نخوردند!
منکر: میگه اینها هیاهو راه میندازن ُ غوغا آفرینی میکنند٠
انکر: نشریه  صبح صادق سپاه پاسداران هم همین حرفهای ایشونو میزد٠  فقط انشائش فرق میکرد٠لابد ایشون خوندتش منتها ترجیح داده لاسیبیلی درش کنه! ببینم بالاغیرتاً خود ایشون  آرزو به دل نیست همین روزها یه دونه از  این جور " رسوایی ها "  نصیب بازارکساد خودش بشه؟ دنیای عوضیی شده٬ مزخرف بار مردم میکنند٬ جواب محکم که تحویل میگیرند٬ فوری در میان که آقا شما غوغاآفرینی میکنید٠ معنی غوغا آفرینی رُ هم فهمیدیم! انگار این جرمه که کمونیست کارگریها خیلی خیلی بیشتر از ایشون هستند٠ جلوی کسی رُ هم تو جواب دادن  نمیشه گرفت٠ مخصوصاً کاری به این سخیفی و پلشتی و پلیسی٠ بابا کسی کاری به او نداشت٠ فکر نمیکنم توی این اوضاع و احوال کسی از جماعت کمونیسم کارگری اصلاً وقت و حوصله  پرداختن به امثال ایرج آذرین ُ داشته باشه٠ به چه درد آدم میخوره توی اینهمه مسائل و مشکلات موجود بره دنبال چک و چونه زدن برای هیچی؟  آدم وقت کنه فقط با این جوونهایی که  اینروزها دارند یاهو مسنجری و یی میلی و بعضاً تلفنی از سرو کول آدم بالا میرند چک و چونه بزنه هزار بار ارزش کارش بیشتره٠ منتها کسی که حقیقت رُ از زیر دست شکنجه گرا ُ آدمکشهای زندونهای جمهوری اسلامی بیرون میکشه به تمام معنا شیاده ُ باید براش وقت گذاشت و پاسخ سزاوار تحویلش داد٠آدمی که داره چنگولک بازی در میاره تا هرطوری شده یه توجهی به طرف خودش جلب کنه دستشو باید رو کرد٠ میگه او نبوده که اون جفنگیاتو نوشته٬ بعد میاد همونها رُ سه پشته تکرار میکنه تا اگه کسی شکی توی دلش داشته برطرف بشه که بابا بجز خودش کس دیگه ای نمیتونسته اینو نوشته باشه٠ راستش اگر کسی دست به اینجورکارها میزنه بهتره  راهشو هم درست یاد بگیره٠شیادی هم خودش یه نوع " هنره "٠  ناشیگری دست آدمو بیشتر رو میکنه٠ اگه از منصور حکمت عقده به دل داری٬ توی همون دلت نگهش دار٠ راهش اینه که بردبارباشی٠ اینجوری نیا  بروزش بده٠ تقصیر منصور حکمت نیست که کارِ رهبرطبقه کارگر شدن ایشون  با سیاستِ " رهبری اخه " به جایی نرسید٠ انگار هرچی  زمان بیشتر میگذره ایشون عقده هاش بیشترمیترکه  میزنه بیرون٠
منکر: از کجا میدونی اونها خیلی خیلی بیشتر از ایشون هستند؟ مگه نمیدونی ایشون مخفی کار میکنه؟ اهل غوغا بازی هم که نیست٠
انکر: در مخفی کارکردن ایشون که شکی نیست٠ همینجا نشون داده مخفی دون میپاشه آشکار صید میکنه! غوغا آفرینی هم اینطور که از مظلومیت مفرط ایشون برمیاد اصلاً تو رسم  و رسوماتشون مرام ابلیس ملعون حساب میشه!
منکر: اینطور که از حرفهاش بر میاد خودش اصلاً دوست نداره عکشو بزنند رو بیرق اینورُ اونور بکشند٠ ایشون تا اینجا تمایل زیادی نشون داده که حالا حالاها " رهبر " نشه٠اصلاً زیاد از این کارها خوشش نمیاد٠  اینو بهش میگن مارکسیست درست و حسابی٠ شما همۀ این چیزها رو گفتی٬ حالا  اگه بزنه ُ یه روزی کارش تو رهنمود دادن بگیره چی؟ راستش٬ اینجوری رهبر شدن حال میده٠ آدم یهو پرده رُ  میزنه کنار٬ همه چشمشون به جمال رهبر طبقه کارگری که خودش رفته حزبشو ساخته روشن میشه!
انکر: نمیدونم٬ اینهم خودش یه راهیه! شاید هم درست باشه! منتها من یکی عقلم به اینجورچیزها  قد نمیده!
منکر: راستش منهم جخت همین الان به این تئوری دست پیدا کردم٠ میگم چطوره من هم برم با اسم مخفی گاه و بیگاه بپرم به منصور حکمت! هرکی تونسته یه آبی توی اون مملکت گرم کنه 
" رسوا" ش  کنم٬ بگم اینجاش کجه اونجاش مجه! بگم عکس منصور حکمت رُُ بکشین پایین٬ یه وقت نکنه عکس منو بذارین جاش! لیدربازی بما نمیاد! یه روزی شاید خدا خواست رهبر شدیم٠
حالا تا اونموقع کی مرده کی زنده٠ شاید اینجوری یه روزی روزگاری پولوترها عکس ُ تفضیلات ما رُ به زور زدن بالا  چلچراغ٬  گذاشتند رو کولشون دوره میدونِ گردوندنش٠  
انکر: آره جونم تو یکی کارت درسته! ترشی هم کمتر بخور٬ دکترا میگن برای آینده رهبریت بسیار مفیده فایده میشه٠
منکر: نه والا٬ جدی میگم! مگه ما چمونه؟!
انکر: شما چیزیت نیست٠ منتها باید مواظب باشی یه وقت حوصله پلوترها رو سر نبری٠
منکر: نه جون تو کارمو بلدم٠ حالا بهتره بشینم یه چندتا از اون رهنمودهای  دست اول بنویسم براشون٠ البته باید یادم باشه حرفهای خیالبافانه و مجنونانه و مشی کاغذی هم بیرون ندم٠ مثل اینکه باید برم مقدار زیادی چرم تهیه کنم٠ میگن چرمیش بهتره٠ خیالبافیش کمتره٠ حزب و قدرت سیاسی هم بی خیالش٠ اینجوری دانشجوها یه وقت حقیقتو زیر شکنجه لو میدن اونوقت آدم رسوا میشه٠ رهنمود بدم  خودشون حزبو راه بندازند درست در میاد٠ اونوقت میتونم بشینم شخص من شخص من کنم٠ بهتره بزارم ده سال سرم تو لاک خودم باشه  تا اونها بیان هی به من بند کنند٠ هی بگن  منکر فلان٬ منکر بهمان٠ هی شخص منو معروفم کنند٠ یه نامه بی امضا مینویسم دوتا عقده هم سر منصور حکمت میترکونم٠ با چندتا از اون حرفهایی که دانشجوها زیر شکنجه زندند حقیقت یابی میکنم میذارم یه جایی درجش میکنم که عقل جن هم قد نده که این مال شخص من بوده٠  بعد اونا طعمه رُ که قاپیدند اونوقت میام بیرون میپرم رو درخت بلبل میشم٠
انکر: زبل٬ تو هم خوب بلدی رهنمود بگیری ها! ولی یادت باشه این فن و فیلیها رُ ده سال طول میکشه تکمیلش کنی٠
منکر: یعنی میخوای بگی ارزششو نداره ده سال روش وقت بذارم٠
انکر: استادی میخواد اینکارها٠ ناشیگری کنی یه وقت دیدی سه پلشت آوردی٠
منکر: منظورت همون زپلشکه ؟
انکر: آره٬ زپلشک خودمونی ترشه٠
منکر: حالا شما تا شخص من شروع نکرده واسه مون مایه بیا٠
انکر: خوب میخوام معروفت کنم٠ حالا شما شروع کن٠ سرِ زبونها انداختنت با من!
منکر: به منصور حکمت لُغُز پرونی کنم ناراحت نمیشی؟
انکر: نه چرا ناراحت بشم؟ به من چه؟! من یکی میخوام کمکت کنم نه حالا٬ موقعش که شد رهبر بشی٠ تو یه چیز بنویس اسمتم نذار زیرش من هم فوری در میام میگم تو بودی٠ قلم دست میگیرم  چپ و راست برات غوغا درست میکنم٠ اونوقت تو میتونی کاری کنی تا  " پلوترها " توی  ایران رهنمودهاتو بهتر هضم کنند٠
منکر: آخه میترسم تو یه نفری نتونی اونقدر که لازمه برام غوغا  آفرینی کنی٠
انکر: غصه شو نخور٠ تو یکی شروع کن من هرچقدر که لازم باشه واست غوغا تدارک میبینم٠
مطمئن باش چندتا از کمونیست کارگریها هم از اینور ُ اونور میان کمک٠ غوغا کم نمیاری! اونها با همۀ کم کاستیهاشون راستی راستی دارند غوغا میکنند٠ حزبی و غیر حزبیشون٠
منکر: سر غوغا آفرینی خودم میام کمکت٠یعنی کمکِ خودمو خودت٠
انکر: دیگه بهتر! ولی یادت باشه انشاتم باید بهتر کنی٠
منکر: یعنی میخوای بگی آسمون ریسمون بهم نبافم ؟
انکر: نه جونم٬ مچتو که گرفتند تا میتونی آسمون ریسمون بهم بباف منتها انشاش باید خوب باشه تا کارت بگیره!برای کشف حقیقت از کمک  آدمکشهای زندونهای جمهوری اسلامی هم غافل نمون! این یکی بخش مهمتره کارته!
منکر: پس د ِ برو که رفتیم٠