در چهارمین سالگرد حمله به عراق
آتش و خون بر عراق حکم میراند
راه خروج کدام است؟


آذر ماجدی


Have Iraqis' lives improved?

4 سال پیش ارتش آمریکا، بریتانیا و متحدین شان بعد از چند روز بمباران شدید، عراق را اشغال کردند. رسانه ها و ژورنالیست های چکمه لیس از "آزادی عراق" سخن گفتند. ارتش تروریسم دولتی بین المللی را ارتش رهایبخش نامیدند. از چند ماه پیش از آغاز جنگ نظامی، جنگ تبلیغاتی آغاز گشته بود. قرار بود سلاح های کشتار دستجمعی که دنیا را تهدید میکرد در عراق نابود شود، قرار بود مردم عراق از شر دیکتاتوری خونین صدام حسین رها شوند و قدم به دینایی آزاد و مرفه بگذارند. این جنگ، جهادی برای رهایی مردم عراق و جهان از شیطان صدام حسین نامیده شد. میلیون ها نفر به خیابان ها آمدند و گفتند که اینها دروغی بیش نیست. گفتند این جنگ هر دلیلی داشته باشد، رهایی مردم عراق و نابودی تهدید جهانی از جانب صدام حسین و سلاح های کشتار دستجمعی انبار شده اش نیست. فریاد زدند: "نه به جنگ".

تروریسم دولتی به سرکردگی آمریکا اکنون نزدیک به دو دهه است که مردم عراق را در چنگال خشونت، تروریسم و قلدر منشی خود اسیر کرده است. هزاران کشته در جنگ خلیج، بمباران های وسیع مردم، شهرها، بیمارستان ها و مدارس عراق و سپس بیش از یک دهه توسل به سلاح کشتار جمعی تحریم اقتصادی جامعه عراق را به قهقرا رانده بود. هزاران کودک و سالخورده بخاطر کمبود دارو و غذا در این دوره جان باختند. سرکوب دولتی تشدید شد، و تمامی نشان های سکولاریسم از جامعه رخت بر بست. عراق سالها به عقب رانده شد. اما از نظر حامیان سیاست نظم نوین جهانی این همه کشتار و بدبختی و فلاکت و سقوط کافی نبود، باید صدام سقوط میکرد تا سرکرده تروریسم دولتی موقعیت خود را در جهان تثبیت میکرد. یک جنگ تبلیغاتی دروغ و فریب براه افتاد تا زمینه را برای نابودی جامعه و مردم عراق آماده کند.

عده ای متوهم به این جنگ و آمریکا امید بسته بودند. عده ای که دیکتاتوری و سرکوب خونین دولت صدام حسین را لمس کرده بودند، بر این تصور بودند که آمریکا آنها را از شر صدام رها خواهد کرد و پس از آن در یک جامعه آزاد و مرفه زندگی خواهند کرد. متوهمینی که این دروغ بزرگ تبلیغاتی را باور کرده بودند.

ما گفتیم که این جنگ برای رهایی مردم عراق نیست، قرار نیست دموکراسی به عراق بیاورد، برای نابودی سلاح های کشتار دسته جمعی نیست. هدف این جنگ پیگیری سیاست نظم نوین آمریکایی است که پدر جرج بوش یک دهه پیش از آن با جنگ خلیج آغاز کرده بود. محرکه این جنگ قلدر منشی آمریکا و تثبیت قداره بندی آن بعنوان تنها قدرت جهان است. پیش بینی کردیم که این جنگ شیرازه جامعه مدنی را از هم خواهد پاشید، اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی را تقویت خواهد کرد، نفرت قومی و مذهبی را تشدید خواهد کرد.

4 سال از آن تاریخ میگذرد. 650 هزار کشته (طبق آمار دانشگاه جان هاپکینز)، بیش از 2 میلیون نفر آواره ای که با خطر کردن از مرزهای عراق به سمت کشورهای منطقه عمدتا سوریه و اردن میروند، جامعه ای که تمام بنیاد های مدنی در آن نابود شده است، نقرت قومی و مذهبی عنان گسیخته، تروریسم کور و هار منتسب به جریانات مذهبی، شیعه و سنی، بمب، آتش، خون، درد، اشک و استیصال حاصل 4 سال جنگ و اشغال عراق است. نظر سنجی های مختلف به کار افتاده اند، و همه از این حکایت میکنند که اکثریت مردم باقیمانده در عراق بر این نظرند که هر سال وضع از سال پیش بدتر میشود. متوهمینی که از آرزوی خود پشیمان اند صفحات رسانه های بین المللی را اشغال کرده اند. از همه جالب تر، مرد قوی هیکلی است که عکس اش در حال تبر زدن به مجسمه صدام 4 سال پیش بعنوان نشانی از شادی و هلهله مردم عراق واستقبال مردم عراق از ارتش آمریکا به دنیا مخابره شد. 4 سال بعد مصاحبه با همان مرد به دنیا مخابره شده است که میگوید "هر سال وضع بد تر از سال گذشته است. صدام بهتر بود."

معمولا انسان از اینکه تحلیل و پیش بینی اش درست درآمده، خوشنود میشود. اما این موردی است که انسان از ته دل آرزو میکرد تحلیل اش غلط می بود. دروغ های جنگ تبلیغاتی یکی پس از دیگری افشاء شد. هیچ انبار سلاح های دستجمعی در عراق وجود نداشت که برای نابودی آن تن ها سلاح کشتار دستجمعی بر سر مردم عراق ریخته شد. دموکراسی حتی از نوع آمریکایی آن هم یک دروغ و توهم توخالی بیش نبود. دموکراسی ای که قرار است مردم عراق را بر مبنای قوم و مذهب تکه تکه کند و باصطلاح رهبران قومی و مذهبی را در دولت و قدرت سهیم کند، بدترین نوع سرکوب و عقب ماندگی ای است که به اسم دموکراسی نظم نوینی دارد به مردم جهان خورانده میشود. این نسخه دموکراسی قومی - مذهبی عاقبتی بهتر از آنچه امروز در عراق یا افغانستان شاهدیم ندارد.

عراق به یک جهنم آتشین و خونین تبدل شده است. در میان گردباد آتش و خون یافتن راه برون رفت بسیار دشوار می نماید. چه باید کرد؟ روشن است که تنها راه نجات واقعی مردم ستمدیده و زحمتکش عراق خلاصی از هر دو نیروی تروریست، تروریسم دولتی به سرکردگی آمریکا و تروریسم اسلامی، خلاصی از یوغ قومیت و مذهب است، و ساختن نظامی است بر مبنای سکولاریسم، آزادی و برابری همه، صرفنظر از جنسیت، قوم، ملت، مذهب و نژاد. دولتی که مردم آزادانه وبدون هیچ ترس ساخته باشند و خود در آن مشارکت داشته باشند. چنین شرایطی میسر می بود اگر کمونیسم کارگری در عراق قدرتمند بود و مردم را برای رهایی از این شرایط بسیج و متشکل میکرد. اکنون چنین شرایطی موجود نیست.

بعنوان اولین قدم در یک راه حل عملی برای تخفیف این شرایط و حرکت بسوی جامعه ای که مدنیت در آن رشد کند و حقوق انسانی مورد احترام قرار گیرد و این فقر و نابودی تخفیف پیدا کند، خروج بی قید و شرط ارتش اشغالگر است. بدنبال آن باید نیروهای مترقی مورد حمایت قرار گیرند تا خود را از شر تروریسم اسلامی خلاص کنند. پرچم سکولاریسم و یک دولت غیر قومی، غیر مذهبی و آزاد را برافراشته کنند. مردم عراق بیش از هر زمان به بشریت متمدن نیازمند است.

آنچه سالگرد جنگ امسال نشان داد، چندان امید بخش نبود. نیروهای معترض به جنگ و تروریسم دولتی هر سال از سال پیش کمتر میشوند.در کمال شگفتی بنظر میرسد که بدتر شدن اوضاع عراق با کاهش اعتراض به مسببین این وضعیت رابطه مستقیمی دارد. اما این در واقع جای شگفتی ندارد. مردم دلسرد اند. ناامید اند. امید خود را به تغییر و تاثیر گذاری از دست داده اند. فریادهای میلیونی شان 4 سال پیش بی تاثیر بود. هنوز هم بنظر بی تاثیر می نماید.

این وضعیت را باید تغییر داد. بشریت متمدن را باید دگر بار به میدان کشید. بشریت متمدن را برای بهبود اوضاع مردم رنجدیده عراق، جلوگیری از حمله نظامی به ایران، حل مساله خاورمیانه، و عقب نشاندن هر دو قطب تروریسم، از نوع دولتی و اسلامی، باید به وسط میدان فراخواند. پاسخ در دست این بشریت متمدن است. این رسالت بدوش ما، کمونیسم کارگری است تا بشریت متمدن را برای تغییر اوضاع خاورمیانه و جهان مجهز و بسیج کنیم.