تحلیلی بر تهدیدات نظامی دولت آمریکا بر ضد جمهوری اسلامی
علی روحانی

باتوجه به شرايط بحراني ايران لازم دانستم به مواردي درخور توجه در ارتباط با هشدارهاي اخيردولت آمريكا كه درقالب تهديدهاي جسته گريخته نظامي عليه جمهوري اسلامي شاهد آن بوديم، اشاره نمايم.
همان طور كه ميدانيم رئيس جمهورآمريكا بارها در دفاع از ملت ايران و فعاليتهاي آزاديخواهانه ايرانيان و گروههاي سياسي مخالف رژيم اسلامي سخنرانيهايي ايراد كرده است، كه هربار با اشاره به سابقه تاريخي و فرهنگي ملت ايران آنان را مستحق يك دولت آزاد و مردمي دانسته و در حمايت مردم آزاديخواه ايران وعده هايي به مردم، گروهها و احزاب مخالف رژيم سركوبگر داده است، كه آن وعده ها عملآ در حد مشتي شعارهاي توخالي وبي اساس براي مردم ايران تلقي شده وحتي در مواردي به عنوان توهينهايي تمسخرآميز. از جمله اين وعده ها در نظر گرفتن بودجه هفتاد وپنج ميليون دلاري براي گسترش فعاليتهاي آزاديخواهان وگروهها واحزاب مخالف خارج از كشوربود كه عملا به سياستي براي ايجاد تفرقه و از كار انداختن فعاليتهاي مخالفان سرسخت جمهوري اسلامي تبديل شد، كه ايرانياني كه نسبت به اين اخبار و وقايع اطلاع كافي دارند حتما از جزئيات اين موضوع آگاهي دارند.
نكته اي بسيارمهم كه ميتواند سئوالي در ذهن هر انسان طرفدار آزادي و حقوق انساني نسبت به اين ادعاها و عملكردهاي دولت آمريكا ايجاد كند اين است كه آيا تهديدهاي نظامي دولت آمريكا بر عليه رژيم جمهوري اسلامي به همراه وعدههاي كمك براي آزادسازي ايران از چنگال استبداد رژيم كنوني و تهديدهاي حساب شده و هماهنگ بين الملي كشورهاي هم پيمان آمريكا در اين مقطع حساس تاريخي براي ايران و ايرانيان چه منافع ، تاثيرات و عواقب مثبتي به همراه داشته است كه اين دولتها كماكان به اعمال اين قبيل سياستها ادامه داده و از آنها به عنوان راهكارهاي بين الملي بر عليه خودكامگيهاي دولت اسلامي، چه در مورد مسائل هسته اي و چه درمورد وضعيت اسفبار حقوق بشر، كشتارها و اعدامهاي لجام گسيخته رژيم وصلب هر چه بيشتر آزاديهاي مدني ياد ميكنند؟
سئوال مهم ديگري كه ميتواند مطرح باشد آن است كه آيا با توجه به قدرت فوق العاده اقتصادي، سياسي و نظامي آمريكا و دولتهاي هم پيمان او، راههاي ساده تر، عملي تر، كم هزينه تر و سريعتري براي خاتمه دادن به حاكميت رژيم اسلامي در ايران وجود ندارد كه اين دولتها ي قدرتمند جهاني بتوانند به آن متوصل شوند؟
همان طور كه شاهد هستيم دولت آمريكا و دولتهاي هم پيمان او رژيم اسلامي را طي ساليان گذشته بارها  و بارها به عناوين مختلف متهم به حمايتهاي بي دريغ از گروههاي تروريستي، خريد و فرستادن اسلحه، آموزش نظامي به گروههاي تروريستي در خاورميانه، يافتن اشخاص انتحاري به منظور عمليات انتحاري در عراق و ايجاد جو ناامني، دخالت در تحولات سياسي عراق، كشتن سربازهاي آمريكايي از طريق بمبهاي كنار جاده ايي و حمايت از گروههاي تروريستي فلسطيني از جمله گروه الفتح و حماس كرده است.
گذشته از اتهامات سازمانهاي بين المللي حقوق بشر و عفو بين الملل كه سالانه موارد متعددي از نقض حقوق بشر توسط دادگاه هاي اسلامي و دستگاه واپسگراي قضايي رژيم كه بر مردم محروم و بي دفاع ايران اعما ل ميشود گزارش ميكنند، آيا هنوز با در دست داشتن اتهامات مذكور زمان آن فرا نرسيده است كه اين دولتهاي مدافع حقوق بشر و ضد تروريسم از راههاي ساده تر، كم هزينه تر و سريعتري از جنگ نظامي براي پايان دادن به اين همه جنايتها، سركشي ها و خودكامگي هاي جهاني رژيم حاكم اقدام نمايند؟
براي مثال ما ميدانيم كه دولت آمريكا در جنگ عراق ويا به تعبير خود آنها جنگ عليه تروريسم از روشهاي خشونت آميز نظامي كه عواقب بجا مانده آن حدود يك ميليون كشته و زخمي و چند ميليون آواره و بي خانمان فقط در كشور عراق بوده است استفاده كرده و طي اين زمان نه تنها گروه هاي تروريستي در اين كشوراز بين نرفته بلكه فعاليت آنها خشونت آميزتر و شديد تر نيزشده است.
ميدانيم كه دولت آمريكا درپي يك برخورد شديد نظامي با يك گروه كوچك ترويستي به رهبري ابو مسعب الزرقاوي در عراق، اعضاي اين گروه را در محل اختفاي خود شناسايي و آنان را توسط جنگنده هاي خود از طريق بمب هاي خوشه اي هدف حمله قرار داده، به نحوي كه حتي يك نفر از اعضاي اين گروه تروريستي در آن مخفي گاه جان سالم بدر نبردند.
حال مي توان پرسيد كه آيا ميزان خطرات وتهديدات آن گروه كوچك وابسته تروريستي كه با آن شدت عمل توسط ارتش آمريكا از بين برده شد براي برقراري صلح وثبات وامنيت منطقه بيشتر بود يا تهديدات و خطرات سران جمهوري اسلامي كه به كرات از طرف دولت آمريكا و هم پيمانان او متهم به حمايت مالي از تمام جنبشهاي تروريستي در عراق ومنطقه خاورميانه شده اند؟ علاوه بر اين در مواردي طبق ادعاي دولت آمريكا با استناد به در دست داشتن اسناد ومدارك موجود متهم به ساختن و فرستادن بمبهاي كنار جاده اي در حمايت از گروههاي تروريستي وابسته به خود به هدف از پاي درآوردن سربازان آمريكائي كه به منظور برقراري صلح وثبات و امنيت در عراق ومنطقه و در نهايت براي مبارزه با تروريسم جان خود را از دست داده اند، شده اند.                              
آيا گروه الزرقاوي مانع اصلي بر سر راه اهداف صلح طلبانه آمريكا بود يا سران رژيم اسلامي  كه بارها دولتهاي غربي مشترك المنافع آمريكا آنان را ريشه و مركز هر جنبش تروريستي كه در منطقه وحتي خارج از خاورميانه شكل ميگيرد خوانده اند
وبارها رسماُ اعلام كرده اند كه هر حمله تروريستي كه در دنيا اتفاق مي افتد سري در تهران دارد؟
با در نظر گرفتن اين مسائل اگر دولت آمريكا وهمراهانش خود به اتهاماتي كه به رژيم
اسلامي نسبت ميدهند اعتقاد داشته باشند، آيا اين پرسش مطرح نمي شود كه چرا آنان هدف اصلي مبارزه خود را گروههاي كوچك وپراكنده و سرسپرده جمهوري اسلامي قرار داده اند وتنها در برابرآنان بر خوردهاي شديد نظامي از خود نشان مي دهند، و آنان را حتي با بكار بردن بمبهاي خوشه اي از بين مي برند، ولي در مقابل مركز و ريشه اصلي اين فتنه كه بنا به اظهارات خودشان اصلي ترين حامي وتقويت كننده اين گروههاي سرسپرده  و پراكنده تروريستي و بزرگترين مانع بر سر راه رسيدن به صلح وثبات و امنيت جهاني قلمداد ميكنند هيچ شدت عمل، نظامي انجام نمیدهد؟
حال ميتوان نتيجه گرفت كه هشدارها و تهديدهاي نظامي اخير دولت آمريكا تنها به منظورتضعيف وازكار انداختن فعاليتهاي احزاب و گروهها ومردم مخالف رژيم اسلامي،يا به تعبيري ديگرخاك پاشيدن در چشم گروههاي آزاديخواه ايراني بوده،به اين معني كه با هر تهديد دولت آمريكا احزاب وگروهها ومردم آزاديخواهي كه قبلا تنها به نيروي خود براي از بين بردن رژيم جنايتكار اسلامي اتكا ميكردند وتنها به درستي روي قدرت خود براي ادامه مبارزات آزاديخواهانه خود حساب ميكردند،تنها به اميد واهي قدرت دولت آمريكا وبه اميد شعارهاي پوچ رئيس جمهور اين كشوراز قبيل حمايت گروههاي آزاديخواه و تعئين بودجه مالي با هدف آزادسازي ايرانيان از چنگال استبداد ودر نهايت استقرار وگسترش دموكراسي در ايران از  شدت مبارزات خود كاسته وحتي در بعضي موارد مبارزات خود را بطور كامل متوقف كرده و در انتظار قوه قهريه دولت آمريكا نشسته اند صرفا با اتكا به استدلال قدرتمندتر بودن دولت آمريكا در مقابل مردم بي دفاع ايران وگروههاي دست بسته و بدون حامي مخالف رژيم اسلامي.
و بي ترديد دومين هدف راهبردي و اصلي دولت آمريكا و هم پيمانان آن از تهديدها وتبليغات بي امان اخيرآنان درقالب هشدارهاي حملۀ احتمالي بر عليه ايران مي توان برانگيختن احساس وطن دوستي ملت در مقابل تهديدات و خطرات احتمالي دشمن خارجي باشد كه آنان از اين ترفند روانشناسانه به بهترين وجه  براي هل دادن مردم عادي جامعه وحتي گروههاي سياسي مخالف نظام در پشت سنگرهاي رژيم حاكم به منظور دفاع از آب وخاك وارزشهاي ملي و در نهايت تماميت ارضي كشور بهره بردند وهمانطور كه شاهد بوديم در اين مدت هيج جنبش پر قدرت و متشكل اعتراضي در خور توجهي دست كم همانند 18 تير78 نه در داخل كشور نه در خارج نتوانست صورت پذيرد.
با در نظر گرفتن اين حقايق مي توان به سادگي درك كرد كه دولت آمريكا بهترين دوست وهمكار وهم پيمان رژيم اسلامي در سركوب و خفه كردن مبارزات مردم ايران است و به بهترين وجه در راستاي اهداف مشترك خود با رژيم اسلامي همراه با سران جمهوري اسلامي با تمام قدرت براي در هم شكستن مبارزات مردم آزاديخواه و برابری طلب ايران و ايجاد جو نا اميدي و سر درگمي در بين اقشار مختلف مبارزين و مردم ايران درداخل و خارج كشوركوشش ميكنند، مردم ايران در اين مقطع حساس تاريخي نبايد فريب رفتارها وگفته ها و اظهارات وادعاهاي دروغين وكثيف دولتمردان آمريكا از جمله در نظر گرفتن بودجه 75مييلون دلاري به منظور براندازي رژيم حاكم و گسترش دموكراسي در ايران كه در عمل تبديل به سياستي تفرقه آميز و بازدارنده حركتها وخيزشهاي اتحادي گروهها واحزاب و رسانه ها و مبارزين شد را بخورند ، واين مهمترين نكته ايست كه مردم و مبارزين راستين ايران بايد براي اتخاذ مواضع  شايسته در اين مبارزه و براي بيرون آوردن روند وچرخه جنبش مبارزاتي خود از اين سياه چالهاي وحشتناك و مرگباري كه همواره قدرتهاي استثمار گر وسلطه طلب جهاني در سر راه مبارزات مردم تدارك مي بينند،  بايد به آن توجه شديد داشته باشند وتدابير درخور ومناسب با آنها را اتخاذ كنند. 
زنده باد جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی
مرگ بر جمهوری اسلامی